نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۲ - افسانهٔ ماریه قبطیه
درآموزد از رای و تدبیر خویش
به ما چیزی از علم اکسیر خویش
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱
تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش
پوشیده دار از همه ما فی الضمیر خویش
دل را نگاه دارکه در فنّ دلبری
شوخی ست چشم او که ندارد نظیر خویش
باشد که زلف او به کف آریم تا به حشر
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۰
زان میان گم کرده ام سررشته تدبیر خویش
کاش مویی بخشیم از زلف چون زنجیر خویش
وه چه شیرین است لعلت گوییا آمیخته ست
شیره جانهای شیرین دایه ات با شیر خویش
نقشبند چین که در بتخانه صورت می نگاشت
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۵
نیست رزقم تیر تخشی چون کمان ازتیر خویش
قسمتم خمیازه خشکی است از نخجیر خویش
گرچه صید لاغر من لایق فتراک نیست
می توان کردن به سوزن امتحان شمشیر خویش
تا توان چون خضر شد معمار دیوار یتیم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۶
جوهر ذاتی نمی خواهد ز کس اکسیر خویش
گوهر از گرد یتیمی می کند تعمیر خویش
کاسه فغفور رابر فرق خاقان بشکند
هرکه را باشد ولی نعمت ز چشم سیر خویش
پیچ و تاب بیقراری رشته جان من است
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲
شکر نعمت آورم یا عذر ار تقصیر خویش
منت از تقدیر تو یا خجلت از تدبیر خویش
ترک هر تدبیر شد تدبیر ما در بندگی
تا تو دانی و خدایی خود و تقدیر خویش
دانه تا پنهان نسازد هستی خود را بخاک
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۴ - نور علی شاه اصفهانی
دست کوته ساز از تدبیر خویش
سر مپیچ از رشتهٔ تقدیر خویش
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۲۵- آیات ۴۹ تا ۵۰
گرچه او مستغنی است از غیر خویش
مِهر خواهد بهر بذل خیر خویش
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۸ - مرد حر
روز کین آن محرم تقدیر خویش
گور خود می کندد از شمشیر خویش