محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
به صد اندیشه افکند امشبم آن تیز دیدنها
در اثنای نگاه تیز تیز آن لب گزیدنها
ز بس برجستنم در رقص دارد چون سپند امشب
به سویم گرم از شست آن ناوک رسیدنها
زبان زینهار افتد ز کار از بس که آید خوش
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۹
مباش ای رهنورد عشق نومید از تپیدنها
که در آخر به جایی میرسد از خود رمیدنها
عنان نفس را بگذار چندی تا به راه آید
که از خامی برآرد اسب سرکش را دویدنها
ظهور پختگی با خویش دارد حجت قاطع
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶
گرفتم گوشهای امروز از درها دویدنها
کمان حلقه شد پشت عصایم از خمیدنها
چو گل از سفره ارباب دولت خون دل خوردم
نصیب من نشد چون غنچه غیر از لب گزیدنها
قناعت پیشگان لب تر نمیسازند از دریا
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
ز چشمم قمریان دارند تعلیم پریدنها
ز شمشاد تو سرو بوستانها قد کشیدنها
به داغ لالهزارم میزنی آتش چه ظلم است این
به پا بستن حنا و سرمه بر نرگس کشیدنها
تغافل، خانهزاد گوشه چشمان فتانت
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
چسان عنقا کند با هوشم آهنگ پریدنها
که ریزد سستی پرواز او رنگ تپیدنها
به عزم چیدن گل تا خرامت گلشنآرا شد
بود از شوق دستت غنچه دلتنگ نچیدنها
نمیزیبد تواضع از تو با این قامت رعنا
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷
چو اشک، آن کس که میچیند گلِ عیش از تپیدنها
بود دلتنگ اگر گوهر شود از آرمیدنها
ز بس عام است در وحشتسرای دهر بیتابی
دلِ هر ذره دارد در قفس چندین تپیدنها
مجو آوازهٔ شهرت ز آهنگِ سبکروحان
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸
چو شمعم از خجالت رهنمود نارسیدنها
به جای نقش پا در پیش پا دارم چکیدنها
ز یک تخم شرر صد کشت عبرت کردهام خرمن
ازین مزرع درودن میدمد پیش از دمیدنها
گلستان جنون را آن نهال شوق دربارم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹
فلک این سرکشی چند از غبار آرمیدنها
نمیبایست از خاک اینقدر دامن کشیدنها
مخور ای شمع از هستی فریب مجلسآرایی
که یک گردن نمیارزد به چندین سر بریدنها
همان بهتر که عرض ریشه در خاک عدم باشد
[...]
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶
سخن خوب است ز اول خاطر کس را نرنجاند
که بعد از گفتگو سودی ندارد لب گزیدنها
به زیر ابرویش تسلیم شو قصاب و عشرت کن
که باشد سایه این تیغ جای واکشیدنها
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵
تو ای وحشی غزال و هر قدم از من رمیدنها
من و این دشت بیپایان و بیحاصل دویدنها
تو و یک وعده و فارغ ز من هر شب به خواب خوش
من و شبها و درد انتظار و دل طپیدنها
نصیحتهای نیک اندیشیت گفتیم و نشنیدی
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲
مرا آزاد میسازد ز دام دل تپیدنها
جنون گر وسعتی بخشد به صحرای رمیدنها
به خاک افتادهٔ ضعفم، چو نقش پا درین وادی
زمینگیر غبار خاطرم، از آرمیدنها
سهی بالای من، تا خالی افکندهست آغوشم
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵
نبستم از چمن طرفی به کام دل پریدنها
خوشا در حلقه دامی به ناکامی تپیدنها
رفوی خرقه ناموس عقلم ساخت دیوانه
دریغ ایام شیدایی و پیراهن دریدنها
نخواهم غیر خار از تربتم روید پس از مردن
[...]
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳
بلندی یافت کوه از پای در دامن کشیدنها
به سنگ آمد سر سیلاب، از بیجا دویدنها
من از بیقدری خار سر دیوار دانستم
که ناکس، کس نمیگردد از این بالا گُزیدنها