نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی
به آن آه پسین کز عرش پیش است
بدان نام مهین کز شرح بیش است
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۵۵
تا هیچ چو شمعت سر و کار خویش است
گردن زدنی بهر سرت در پیش است
چه سود به یک پای ستاده چون شمع
زیرا که هزار سر چو شمعت بیش است
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۷۱
ای خواجه اگر تو را سعادت خویش است
ایمن منشین زآنچ تو را در پیش است
زاینها که تو مال و ملک می پنداری
جز مرداری و مُردریگی بیش است
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۰۷
ای خواجَه اگر تو را سَعادت خویش است
ایمن منشین زآنچ تو را در پیش است
زینها که تو مال و ملک می پنداری
جز مرداری و مرد ریگی بیش است
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب اول » فصل سیم
جانا دل عاقلان عالم ریش است
زین یک منزل که جمله را در پیش است
از تیغ اجل بریده در طشت فنا
زین غم سر صدهزار زیرک بیش است
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲
این حسرت و غم که با من درویش است
بی سلسله یی نیست که بیش از پیش است
یا صبح سعادتم پس از شام غمست
یا محنت روز واپسینم پیش است
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در شکستن دست خود گفته
کسیرا کاینچنین راهی بپیش است
خطر در منزلش از راه بیش است
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸
صد رخنه به دل هر دمم از صد نیش است
من خوش دل ازین که راحتی در پیش است
روشن بود این برهمه کاندر خانه
گر روزن پیش روشنایی بیش است
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۸۱ - فرستادن راون سک و سارن دیوان را به جاسوسی لشکر رام و حقیقت شنیدن لشکر رام را از آن جاسوس و قلعه بندی کردن راون
که از میمون گردان پیل پیش است
چه گویم وصف او ز اندیشه بیش است
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۴ - و له فی ذم الدنیا الدنیه
لیک عمر ابد که در پیش است
هرچه گوئیش بیش از آن بیش است
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱
نادانی و جهل تا که ما را کیش است
بدبختی ما همیشه بیش از پیش است
هر چند ادارات خرابند همه
بی شبهه خرابی معارف بیش است