گنجور

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۸

 

سگالندهٔ چرخ مانند غوچ

تبر برده بر سر چو تاج خروچ

رودکی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۵

 

هم از پهلو و پارس و کوچ و بلوچ

ز گیلان جنگی و دشت سروچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۳

 

سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ

سگالیده جنگ و برآورده خوچ

فردوسی
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

چونان نکند بخت از آن طایفه کوچ

کش بخته نماید ار کج و ارکج غوچ

می‌بینم و راستی نیاید ز کسی

کش ناصحه کور باشد و حاجبه لوچ

مجد همگر
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۳

 

خویشتن را بزرگ پنداری

راست گفتند یک دو بیند لوچ

زود بینی شکسته پیشانی

تو که بازی کنی به سر با قوچ

سعدی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - جنگ ها جو

 

سپاهی آمد از آنجا سوی کوچ

که شد مغز سپهر از شورشان پوچ

سلیم تهرانی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۲ - بی ارزشی دنیا و مثال اهل دنیا

 

خصومت کنان بر سر جوز پوچ

ازین کهنه ویرانه کردند کوچ

حزین لاهیجی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۲۸ - شاهنشاهی زریر بزرگ و رفتن او به یونان

 

زافغان و لاچین و کرد و بلوچ

هم از زابل و سیستان کوچ کوچ

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۵ - یاد ایام نیک بختی و سعادت روزگار پیشین

 

سپاه تو بودی همه کوچ کوچ

زافغان و لاچین و کرد و بلوچ

میرزا آقاخان کرمانی
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۳۰ - دو قوچِ جنگی

 

چه خواهند از جان هم این دو قوچ

که جنگیده با هم سر هیچ و پوچ

ایرج میرزا