×
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۸
سگالندهٔ چرخ مانند غوچ
تبر برده بر سر چو تاج خروچ
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
ز کوه بلوج و ز دشت سروچ
گرازان برفتند گردان کوچ
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۳
سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده جنگ و برآورده خوچ
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۴ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم
سپاهی زگردان کوچ و بلوچ
سگالیده جنگ مانند غوچ
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۰
چونان نکند بخت از آن طایفه کوچ
کش بخته نماید ار کج و ارکج غوچ
میبینم و راستی نیاید ز کسی
کش ناصحه کور باشد و حاجبه لوچ
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۳
خویشتن را بزرگ پنداری
راست گفتند یک دو بیند لوچ
زود بینی شکسته پیشانی
تو که بازی کنی به سر با قوچ
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - جنگ ها جو
سپاهی آمد از آنجا سوی کوچ
که شد مغز سپهر از شورشان پوچ
حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۲ - بی ارزشی دنیا و مثال اهل دنیا
خصومت کنان بر سر جوز پوچ
ازین کهنه ویرانه کردند کوچ
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۲۸ - شاهنشاهی زریر بزرگ و رفتن او به یونان
زافغان و لاچین و کرد و بلوچ
هم از زابل و سیستان کوچ کوچ
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۵ - یاد ایام نیک بختی و سعادت روزگار پیشین
سپاه تو بودی همه کوچ کوچ
زافغان و لاچین و کرد و بلوچ
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۳۰ - دو قوچِ جنگی
چه خواهند از جان هم این دو قوچ
که جنگیده با هم سر هیچ و پوچ