ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۵۰ - بازگشت آتبین از راه دریا
همی هرکس از دردشان خون گریست
که داند که طیهور خود چون گریست
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۷۲ - مرگ دختر کوش و زاری پدر
نگارینش یاد آمد و خون گریست
که داند که بیدادگر چون گریست؟
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۷ - گفتار اندر خواب دیدن سام، فریدون را
جدا هر یک از بیم او خون گریست
ز بس نالهشان کوه و هامون گریست
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷
چشمم به یاد لعل تو، دوشینه خون گریست
بی سنبل تو نرگس من لالهگون گریست
در یاب ای فزون شده از حد دلبری
کین چشم اشکبار من از حد فزون گریست
پنهان ز دیده یاد تو از خاطرم گذشت
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶
دوش بی او شمع بزم ما ز حد افزون گریست
تا سحرگه جام خون خورد و صراحی خون گریست
دی گذشت از سینه تیر ناز و امشب چشمِ زخم
تا سحر در آرزوی تیر دیگر خون گریست
سر نزد یک دانه از کشت امید من ز خاک
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - ترکیببند در رثای حضرت سیدالشهدا (ع)
روح رسول از غم این غصّه خون گریست
جان بتول زار چه گویم که چون گریست
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۵ - مکالمهٔ آن حضرت با ذوالجناح
سنگها در کوه و صحرا خون گریست
تا به خیمه بانوانش چون گریست
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۹ - عزیمت اهلبیت رسالت از شام به جانب کربلا
بی تو چشمم دجله و جیحون گریست
دشمنان بر گریۀ من خون گریست
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۴۰ - ذکر ورود اهل بیت رسالت به مدینهٔ طیبه
چشم گردون زین مصیبت خون گریست
خاک نیل و دجله و جیهون گریست
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۶۰ - در بیان فرستادن ابن زیاد بکربن حمران را به کشتن جناب مسلم
همه آفرینش بدو خون گریست
از آن جمله پیغمبر افزون گریست
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان دوم » بخش ۱۱ - رفتن حر به درخیام حرم
به آن خسته چشم زره خون گریست
دم تیغ از آن بر وی افزون گریست
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان دوم » بخش ۹۹ - دستور حمله ازهر طرف به ح علی اکبر
برآن زخم ها جوشنش خون گریست
وزو جان داوود افزون گریست
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان سوم » بخش ۴۵ - تمهید مقدمه ی شهادت امام مظلوم
بدو چشم لاهوتیان، خون گریست
وزان جمله پیغمبر، افزون گریست
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » در رثاء جمیل صدقیالذهاوی
دجلهٔ بغداد بر مرگ ذهاوی خون گریست
نی خطا گفتم که شرق از نیل تا سیحون گریست
اشکربزان شد عراق از ماتم فرزند خویش
همچو یونان کز غم هجران افلاطون گریست
زبن بلای عام یعنی مرگ سلطان سخن
[...]