چشمم به یاد لعل تو، دوشینه خون گریست
بی سنبل تو نرگس من لالهگون گریست
در یاب ای فزون شده از حد دلبری
کین چشم اشکبار من از حد فزون گریست
پنهان ز دیده یاد تو از خاطرم گذشت
خندید از درون دل و چشم از برون گریست
خندم به گریه در چو نکوخواه گویدم
نیکو شود هر آینه آن کز جنون گریست
سوزیست در دل من اگر سینهام بسوخت
خون در کنار دارم اگر دیده خون گریست
آن آب چشمها که ز پل میبرد ستون
از چشم عاشقیست که در بیستون گریست
ناصر اگر ز عشق تو گرید عجب مدار
دایم ز زخم پنجهٔ غالب زبون گریست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روح رسول از غم این غصّه خون گریست
جان بتول زار چه گویم که چون گریست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.