×
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان و نسب اسکندر
چنین طالعی کامد آن نور ازو
چه گویم زهی چشم بد دور ازو
عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۱۹
دنیا مطلب مباش مغرور ازو
خود را میبین ز مرگ مهجور ازو
نزدیکتر از مرگ به ما چیزی نیست
وین طرفه نگر که ما چنین دور ازو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۸ - در شرح احوال خود و خواب دیدن حضرت مولی و شفا دادن او را فرماید
تافت نوری بر دل منصور ازو
عالمی شد زان نواپرنور ازو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص
من نیم جنس شهنشه دور ازو
لیک دارم در تجلی نور ازو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۳ - ذکر آن پادشاه که آن دانشمند را به اکراه در مجلس آورد و بنشاند ساقی شراب بر دانشمند عرضه کرد ساغر پیش او داشت رو بگردانید و ترشی و تندی آغاز کرد شاه ساقی را گفت کی هین در طبعش آر ساقی چندی بر سرش کوفت و شرابش در خورد داد الی آخره
مغز نغز و قشرها مغفور ازو
مغز را پس چون بسوزد دور ازو
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳
دورم از جانان و مسکین آنکه شد مهجور ازو
چون تنی باشد که جانش رفته باشد دور ازو
ذره حالم نمیگردد ز حال ذرهای
کافتاب عالم آرا بازگیرد نور ازو
گو نسیم صبح از خاک درش بویی دهد
[...]
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۵۰ - داستان ملاقات اسکندر باآن پادشاه زاده گریزان از تخت و افسر و مقالات ایشان با یکدگر
همه راحت و رنج ها دور ازو
دل و دیده جاوید پر نور ازو
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - یک قصیده
آن که بودی آفتاب آسا جهان پر نور ازو
روز شادی بر جهانی شد شب غم دور ازو
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۸۰ - در بیان شناختن شخصی آن مرد عارف را
ناری آمد شد عیان صد نور ازو
شد سراپایم درخت طور ازو