ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶
تا چون گل لعل گونه بفروخته ام
چون نیلوفر جامه غم دوخته ام
بیداری شب ز نرگس آموخته ام
زیرا که چو لاله با دل سوخته ام
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۹- سورة التوبة- مدنیة » ۵ - النوبة الثالثة
از عشق تو آتشی بر افروختهام
وانگه بخودی خود فرو سوختهام
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲۵
از چشم تو سحر مطلق آموختهام
وز عشق تو شمع روحافروختهام
از حالت من چشم بدان دوخته باد
چون چشم برخسار تو در دوختهام
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۹
سالها تا ز غم عشق رخت سوخته ام
دیده را غیر رخت از دو جهان دوخته ام
درس مهر تو ز جان و دلم ای مایه روح
پیش استاد غم عشق تو آموخته ام
با همه سوز دل و آب دو چشم ای دیده
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۶
چون شمع به هجران رخت سوخته ام
جز روی تو دیده از جهان دوخته ام
فرهاد صفت دورم از آن نوش لبت
وز نیش جفا به جورت آموخته ام
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۱ - حکایت راهبی که فریفته نشد به دعوی شیطان که گفت من عیسی ام از آسمان نزول کرده
گفت من دین وی آموخته ام
دیده از نور وی افروخته ام
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۷
من که چون لاله ز داغ تو بر افروخته ام
رخ بر افروخته ام از می و دلسوخته ام
رشته جان مرا سوزن مژگان تو بس
زین سبب چشم و دل از هر دو جهان دوخته ام
غرقه بحر غمم چاره من خاموشیست
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۰
ای تازه جوان کز تو دل افروخته ام
پیرانه سر از داغ غمت سوخته ام
مرغ دل من حریف عشق تو کجاست
اما چکنم چون بتو آموخته ام
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷
بیتو شامی که چراغ طرب افروخته ام
یاد از شمع رخت کرده ام و سوخته ام
چاک خواهد شدن آخر دل من همچو انار
زین همه قطره ی خون کز غمت اندوخته ام
نتواند نفسی بود دلم بی غم عشق
[...]
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۶
از صحبت خلق دیده بر دوخته ام
وز لاله طریق صحبت آموخته ام
عیبم مکن ار به ظاهر افروخته ام
در باطن من نگر که چون سوخته ام
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷
آنم که به هرزه سالها سوختهام
تا قاعده سوختن آموختهام
با این همه در بزم جگر سوختگان
شرمندهتر از شمع نیفروختهام
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۰
چندی ز خرد، پختگی اندوختهام
چندی چو شرر، سوختن آموختهام
این دم که به حال خود نظر دوختهام
نی خامم و نی پخته و نی سوختهام
سیدای نسفی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵ - اسبیات
اسپی دارم کز غمش سوخته ام
با عیب سراپاش نظر دوخته ام
گفتم که به صاحبش روم رد سازم
گفتا که به کل عیب بفروخته ام
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۴
بس فیض که از چلیم اندوخته ام
بر وی نظر خواهش از آن دوخته ام
دودش که ز سینه هر نفس برگردد
دارد پیغامی از دل سوخته ام
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۷
از آتش نی دوزخی افروختهام
وز آن آتش بهشتها توختهام
این پایگه بلند از آن خدمه پست
زآن است که... در او سوختهام
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹
تا گوهر عشق اندوختهام
چشم از همه عالم دوختهام
تا با غم عشق تو ساختهام
همواره سراپا سوختهام
تا سینۀ من سینای غم است
[...]
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۵
شرحِ این قصه شنو از دو لبِ دوختهام
تا بسوزد دلت از بهرِ دلِ سوختهام