تا گوهر عشق اندوختهام
چشم از همه عالم دوختهام
تا با غم عشق تو ساختهام
همواره سراپا سوختهام
تا سینۀ من سینای غم است
چون نخلهٔ طور افروختهام
از دفتر عشق تو روز نخست
دیباچهٔ غم آموختهام
با شور غمت سودا زدهام
نقد دل و دین بفروختهام
هرکس به دلآرامی دلشاد
من مفتقر دلسوختهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و غم ناشی از آن سخن میگوید. او تمام توجه و احساس خود را به عشق معشوقش معطوف کرده و از دنیا دست کشیده است. او زندگیاش را پر از غم عشق میداند و مانند کوهی سوزان در دل دارد. شاعر از روز نخست عشق، مصیبت و غم را آموخته و به خاطر احساسات عمیقش، دین و دل خویش را فدای عشق کرده است. در نهایت، او با حسرت از کسانی یاد میکند که در دلشان آرامش و شادی دارند، در حالی که او خود را بینوا و غمگین میبیند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که عشق را به دست آوردهام، به هیچ چیز دیگری در این دنیا توجه نمیکنم.
هوش مصنوعی: هرچند با غم عشق تو کنار آمدهام، اما همواره در آتش سوختگی هستم.
هوش مصنوعی: دل من پر از غم و اندوه است، مانند کوه طور که آتش گرفته و میسوزد.
هوش مصنوعی: از همان آغاز عشق تو، آموختم که غم را همچون مقدمهای در زندگی خود بپذیرم.
هوش مصنوعی: من به خاطر غم تو دیوانهوار شدهام و تمام عشق و ایمانم را به قیمت آن از دست دادهام.
هوش مصنوعی: هر کس که به آرامش دل من نیاز دارد، من دلی سوخته و ناامید دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.