×
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۳ - اشتیاق
بخدائی که چنبر گردون
حلقه میم ملک او آمد
برسولی که مصحف و تنزیل
بدل پاک او فرو آمد
که اگر بی شما مرا در چشم
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶ - استشهاد آوردن حکایت سلطان محمود که امیرانش از حسد میگفتند که چرا پیش سلطان، ایاز از ما مقربتر باشد و دریافتن سلطان ضمیر ایشان و بشکستنِ گوهر شبافروزشان امتحان کردن و ناشکستن ایشان گوهر را و تحسین کردن پادشاه و عاقبت به دست ایاز رسیدن و شکستن ایاز آن گوهر شبافروز را
جنت و حور اجر او آمد
که ز جان رام امر هو آمد
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸
گل که خوش طلعت و خوشبو آمد
عاشق روت به صد رو آمد
کاسهای داشت سرم را عشقت
سر شوریده به زانو آمد
نیست از هیچ طرف راه گریز
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴
کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد
به هرجا رفت چون مجنون نمون شهر و کو آمد
به باغ از نکهت زلفت شبی سنبل صلا درداد
صبا عمری در این سودا برفت و مشکبو آمد
به اشک این بود دی عهدم که ننهد پا به روی من
[...]
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۷ - در نوشتن شیرین جواب خسرو را و عتاب کردن بدو در عشق و محبت با دیگران
به لب زین رشک جان خسرو آمد
ولی فرهاد را جانی نو آمد
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - تاریخ جلوس ابوالفتح خان ابن کریم خان زند - (۱۱۹۳ ه.ق)
چرا خون نگریم، چرا می ننوشم؟!
که رفت از جهان کسری و خسرو آمد!
پدر رفت و، آمد پسر لوحش الله؛
جهان از کرم خالی و مملو آمد
کریم اسم، شاه کردم پروری شد؛
[...]