عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
هلال آن کجا بابک سرو بن
همی راند با شاه شام این سخن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
نبودی مرو را بجز این سخن
هر آنکه کی گفتی ز یار کهن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
اگر ورقهٔ بی دل خسته تن
به نزد من آید ستاند ثمن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
که گر ورقه آگه شود زین سخن
شود راست با مردمان کهن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۹ - بردن گلشاه به شام
چنان چون بود عادت مرد و زن
که در جامه خسبند شادان دو تن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکر عم
بگفتش کز احوال آن سرو بن
نمی خواستم راند با تو سخن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام
چهل مرد صعلوک شمشیر زن
همه کشور آرای و لشکر شکن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام
مرا یارگی کی بود کاین سخن
کنم عرضه در پیش آن سروبن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام
برو آنچ گفتم تو فرمان بکن
کزین شاد گردد دل سرو بن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را
نشستند و راندند چندان سخن
بکردند نو رازهای کهن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را
ولیکن ز شوی تو ای سروبن
شکوهم فزون زین نگویم سخن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را
بود نیز کهش خوش نیاید که من
بوم با تو یک جای ای سیمتن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام
همی خواست با ورقه راندن سخن
که بر ورقه نو گشت رنج کهن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه
ز برنا و پیر و ز مرد و ز زن
بگردش درون ساخته انجمن
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۶۳ - در توصیف انجیر
انجیر کش از شاخ بستدی تو
وصفش تو بیک بیت بشنو از من
چون برگ گل زرد خرد کرده
سربسته و کرده میان پر ارزن
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۶۷ - در وصف آتش و مدح سلطان محمود
بفروز و بسوز پیش خویش امشب
چندان که توان ز عود و از چندن
ز آن آتش کز بلندی بالا
مر ابر بلند را کند روزن
وز ابر چو سر برون زند نورش
[...]
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۶۸ - وداع
کردم تهی دو دیده بر او من چنانک رسم
تا شد ز اشکم آن ز می خشک چون لژن
من کرده پیش جوزا، وز پس نبات نعش
اینهم چو باد بیزن و آنهم چو با بزن
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷ - در مدح سلطان محمد بن محمود غزنوی
سوسن داری شکفته برمه روشن
بر مه روشن شکفته داری سوسن
ماهی گر ماه درقه دارد و شمشیر
سروی گر سرو درع پوشد و جوشن
سوزن سیمین شده ست و سوزن زرین
[...]
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - در مدح شمس الکفات خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی
آمد آن نو بهار توبهشکن
بازگشتی بکرد توبهٔ من
دوش تا یار عرضه کرد همی
بر من آن عارض چو تازه سمن
گفت وقت گل است باده بخواه
[...]
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی وزیر گوید
نگار من آن لعبت سیمتن
مه خُلُخ و آفتاب ختن
برون آمد از خیمه و از دو زلف
بنفشه پریشیده بر نسترن
تماشا کنان گرد خیمه بگشت
[...]