گنجور

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۳۴۶- مولانا کاسب

 

ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته است؟

کاز خون دلش پیرهنت رنگ گرفته است

سام میرزا صفوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۹

 

از شش جهتم همچو شرر سنگ گرفته است

این بار جنون سخت به من تنگ گرفته است

در پنجه شیرست رگ و ریشه جانم

تا شانه سر زلف تو در چنگ گرفته است

زان چهره گلرنگ خط سبز دمیده است؟

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

خود هیچ و، نقاب از خط شبرنگ گرفته است

برما شکرین لعل تو، پر تنگ گرفته است

ترسم ندهد حصه به اعضای دگر هیچ

دل، درد تو را سخت ببر تنگ گرفته است

باشد غرضش دل، که ز ابرو مژگانست

[...]

واعظ قزوینی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

آرام نگاهت ز دل سنگ گرفته است

لعل تو خراج از می گلرنگ گرفته است

خون بسکه به یاد رخش از دیده فشاندیم

از گریه ما لاله به خون رنگ گرفته است

در سینه‌ام ای گل ننماید به جز از داغ

[...]

قصاب کاشانی
 

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

اطراف رخت را خط شبرنگ گرفته است

افسوس که آن آینه را زنگ گرفته است

هر سو نگرم تیر جفایی به کمین است

خوش در سر بخت دل ما تنگ گرفته است

از دیر خرامیدن تیرت عجبی نیست

[...]

صامت بروجردی