گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۱۳

 

دارم گله از درد نه چندان چندان

با گریه توان گفت نه خندان خندان

در و گهرم جمله بتاراج برفت

آن در و گهر چه بود دندان دندان

ابوسعید ابوالخیر
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن

 

لبش بود از برون چون لاله خندان

شده دل زاندرون چون تفته سندان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین

 

زدم بر رخ دو دست خویش چندان

که نیلوفر شد آن گلنار خندان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

چه خوش بود آن جفای دوست چندان

فروبردن به لب از خشم دندان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۵ - رفتن رامین به کهندز به مکر

 

چه مایه ریخت خون گوسفندان

ببخشید آن همه بر مستمندان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

خدای او را همی دارد خداوند خداوندان

از او یابند کام دل همه خویشان و پیوندان

بنالد جان بدخواهان چو تیغ او شود خندان

چو شیران پیش اندر صف چو اندر وصف صد چندان

همی گیرد جهان یکسر بتیغ او هنرمندان

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۵ - در مدح ابومنصور وهسودان

 

لب و دندانش چون مرجان چکیده بر گل خندان

بدندان مانده انگشتم ز عشق آن لب و دندان

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

یک روز سبک خیزد، شاد و خوش و خندان

پیش آید و بردارد مهر از در و بندان

چون در نگرد باز به زندانی و زندان

صد شمع و چراغ اوفتدش بر لب و دندان

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

آن خداوند من آن فخر خداوندان

دو لبش درگه گفتن خندان خندان

قوتش چندان وانگه خردش چندان

که درو عاجز گردند خردمندان

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

مایهٔ راحت و آزادی دربندان

خدمتش را هنر و جود چو فرزندان

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

پیکر ظلم ز انصافش در زندان

در گذر تیر جگردوز وی از سندان

منوچهری
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۵

 

برندم همچو یوسف گر به زندان

و یا نالم ز غم چون مستمندان

اگر صد باغبان خصمی نماید

مدام آیم به گلزار تو خندان

باباطاهر
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » ترکیبات و ترجیعات » شمارهٔ ۴ - مرثیه برای رشیدالدین

 

تو رشید ای سرخداوندان

اصل نیکان و نیک پیوندان

آن کشیدی ز غم کجا هرگز

نکشیدی ز خاره و سندان

ره جز این نیست عاقبت گر ما

[...]

مسعود سعد سلمان
 

امیر معزی » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

جهان‌داری جوان دولت سرافراز عدو بندان

ابوالحارث ملک سنجر خداوند خداوندان

امیر معزی
 
 
۱
۲
۳
۱۳
sunny dark_mode