گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

چون دلم که زلف یارم خم داشت

در حلقه او رفت و قدم محکم داشت

بیچاره ندانست چوبه در نگریست

هر حلقه از آن زلف دری در غم داشت

مجیرالدین بیلقانی
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

بهر موئی که در زلف آن صنم داشت

خم از پنجه فزون و شست هم داشت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۸) حکایت شیخ علی رودباری

 

خطش سر سبزی باغ ارم داشت

لب او سرخ روئی نیز هم داشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چنان برجش ز بار چرخ خم داشت

که گفتی چرخ پشتش در شکم داشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۹ - در صفت چنگ

 

یکی پیری که او در پشت خم داشت

رگ و پی جمله بیرون شکم داشت

عطار
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۳ - بزم‌آرایی لشکر به شکار

 

آهو از گریه چشم پر نم داشت

بر سر گور مرده ماتم داشت

هلالی جغتایی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۶ - بامداد شیرین

 

چمن در دست گویی جام جم داشت

که هر نقشی که بود از بیش و کم داشت

عرفی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۲ - در بیان روایت ام حبیبه

 

ولی ز دوری زینب درآن فرح غم داشت

دلی درآن همه راحت قرین ماتم داشت

صامت بروجردی