سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۹ - فصل اندر درجات
بهر بالا و شیب منزل را
حکمت جان قوی کند دل را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۱۹ - در دوازده برج گوید
این همه ره بُرند غافل را
گرچه رهبر بوند عاقل را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۴۸ - فیالادب و شرفالنّفس
اندرین ره رفیق کو دل را
توشه کو صد هزار منزل را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۷ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو
ز ترکیب ملک برد آن خلل را
به زیرافکن فرو گفت این غزل را
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۵
چندان که ز مرگ میبگویم دل را
تنبیه نمیاوفتد این غافل را
مشکل سفری است ای دل غافل در پیش
چه ساختهای این سفر مشکل را
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » در آغاز آلهی نامه
بجنبانم سلاسل جان و دل را
کنم روح و روانی آب و گل را
عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۱ - المقاله الخامسه
دلا یک دم رها کن آب و گل را
صلای عشق در ده اهل دل را
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
نمود از ناخنی علم و عمل را
بگفت از پردهٔ خوش این غزل را
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۷ - در شرح عشق فرماید
نجوید ز تو هرگز آب و گل را
ولی قوت از تو خواهد جان ودل را
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۱ - در خطاب کردن با دل در رموز معانی فرماید
دلا یک دم رها کن آب و گل را
صلای عشق در ده اهل دل را
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲ - سؤال کردن شخصی از منصور در سرّ آدم (ع) و جواب دادن او
کنم واصل تمامت جزو و کل را
نمایم تا نماید عین ذل را
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۱ - اندر ابتدای کتاب
از تلطف به من نما گل را
در حدیث اندر آر بلبل را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱ - سر آغاز
حلق بخشید او عصای عدل را
خورد آن چندان عصا و حبل را
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۰۶ - در بیان آنکه هر نفسی که آدمی در دنیا میزند و آن رادر نظر نمیآورد عنداللّه هیچ ضایع نیست و عاقبت همه پیش خواهد آمدن از خیر و شر، چنانکه میفرماید که فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره
حق چو زو دور کرد باطل را
پر ز حق دان همیشه آن دل را
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۵ - بمن فی العشق مات و حی فیه
ز عشق آراست لوح آب و گل را
بدان جان، زندگی بخشید دل را
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۷ - رفتن خسرو به اصفهان به هوای شکر
برون برد از دل جوشان خلل را
ز جوش دل برآورد این غزل را
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸
اگر یک سو کنی زان رخ سر زلف چو سنبل را
ز روی لاله رنگ خود خجالتها دهی گل را
مرا پیش لب لعل تو سربازیست در خاطر
اگر چه پیش روی تو سربازیست کاکل را
رخ و زلف تو بس باشد ز بهر حجت و برهان
[...]