خریدار تو سلطانست از عشق

در اینجا راز پنهانست ار عشق

اگرچه خانه بردار است در عشق

کند در نقل در پیوستگی عشق

جسم دُردانِ کرم عقل و برگ عشق

کی توانم کرد هرگز ترک عشق

نیست کار بددلان این کار عشق

این کسی داند که هست آگاه عشق

الغیاث از دست دل کِم کرد سرگردان عشق

من نمی دانم که تا کی می برد فرمان عشق

دردمند روز هجرانم طبیب درد ما

جز وصالت نیست ما را در جهان درمان عشق

هرکسی سرگشته کاریست در دوران خویش

[...]

ملامتها که ما بردیم از عشق

غرامتها که بسپردیم در عشق

ای نمک حسن تو، شور نمکدان عشق

زلف خم اندر خمت، سلسله جنبان عشق

ناز تو یک سو فکند پرده ی انکار را

می چکد از دامنت خون شهیدان عشق

شورش محشر دمید از دل دیوانه ام

[...]

خون او کاندر رکاب‌ شاه عشق‌

ریزد از حق‌ّ است‌ ثارﷲ عشق‌

سوی مطلب‌ رو که‌ عبدﷲ عشق‌

هِشته‌ جان بر کف‌ به‌ راه شاه عشق‌

هر که‌ را خواهم‌ کشم‌ در راه عشق‌

چون به‌ میدان جان عبدﷲ عشق‌