گنجور

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۲ - ستایش سلطان محمود

 

ز گیتی پرستندهٔ فر و نصر

زیَد شاد در سایهٔ شاه عصر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۰

 

چو برگشت و آمد به درگاه قصر

ببخشید دینار چندی به نصر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱

 

جهاندار سالار او میر نصر

کزو شادمانست گردنده عصر

فردوسی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

ازو کهتر همایون خواجه بونصر

جمال روزگار و زینت عصر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان

 

اندر عجم نبود به مردی کسی چون نصر

بگذشتش از سهیل سر برج و کاخ و قصر

فرمانبرش بدند همه سیدان عصر

افزون بدی جلالت و قدرش ز حد و حصر

منوچهری
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۷

 

خاقانی را ذم کنی ای دمنهٔ عصر

کو شتربه است و شیر نر احمد نصر

نور از سر قصر آوری در بن چاه

سایه ز بن چاه بری سر قصر

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۷ - ترتیب کردن کوشک برای شیرین

 

چو از شب گشت مشگین روی آن عصر

ز مشگو رفت شیرین سوی آن قصر

نظامی
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

با سپاهی بیعدد در پیش قصر

روی بنمودم که بودم شاه عصر

عطار
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۱ - در بیان آن که هر نبی و ولی که به عالم آمد و می‌آید نفحه‌ایست از حق تعالی. هر که را از یک نفحه مقصود حاصل نشد و آن نفحه فوت گشت نومید نباید شدن و نفحه دیگر باید طلبیدن، که تا عالم باقی است وجود مبارک ایشان باقی خواهد بودن، چنان که پیغامبر فرمود که اِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی اَیّامِ دَهْرِکُم نَفَحاتٍ الا فَتَعْرِضوا لَها. و در تقریر آن که بعضی از اولیا را حق تعالی پنهان میدارد، اگرچه همه عالم را صدق و عشق و دین و یقین از او می‌افزاید و همه بدو قایم اند و احوالشان از او در ترقی است. لیکن او را به تعیین نمیدانند تا به ظاهر شکرش به جا آرند و خان و مان فدای او کنند الا او میداند و می‌بیند که همه از او زنده‌اند و بر کار اند. همچنان که درختان و نباتات نشو و نما از بهار دارند و از بهار بی‌خبر اند، خلق عالم نیز از او میبرند و نمیدانند اما او میداند. همچون غلامان سه ساله و دو ساله و یک ساله که خواجهٔ خود را ندانند، الا خواجه میداند که غلامان اویند

 

همچنین شیخ راستین در عصر

بهمه فتح از او رسد هم نصر

سلطان ولد
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵۷ - بیتابی جمشید در فراق خورشید

 

به یار من تو میمانی درین عصر

از آن رو مانده‌ای تنها درین قصر

سلمان ساوجی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۸ - حکایت

 

از قضا روزی آن یگانه عصر

سر فرو کرد از کرانه قصر

جامی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۳ - سر راه گرفتن رقیب درویش را

 

چند روزی که شاهزادهٔ عصر

آمد و جا گرفت بر لب قصر

هلالی جغتایی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۴ - در طلب کلیات جامی علیه الرحمه

 

بآن دستور عهد و آصف عصر

که ای برتر ز قصر قیصرت قصر

آذر بیگدلی
 
 
۱
۲