گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۸

 

که چندین بلاها بباید کشید

ز گیتی همی زهر باید چشید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۱

 

گر ایوان من سر به کیوان کشید

همان زهر گیتی بباید چشید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲

 

ازاین پس غم او بباید کشید

بسی شور و تلخی بباید چشید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۵

 

ازان پس که مردار چندی چشید

برهنه سوی سیستانش کشید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۵

 

دگر گفت لختی بباید کشید

مگر درد و رنجش نباید چشید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۵ - گفتار اندر داستان خسرو و شیرین

 

غم و شادمانی بباید کشید

ز هر شور و تلخی بباید چشید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۲

 

بد و نیک هر گونه باید کشید

ز هر تلخ و شوری بباید چشید

فردوسی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرل‌بک

 

پدید آمد ز مشرق همچو خورشید

به دولت شاه شاهان شد چو جمشید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۵ - رفتن رامین به کهندز به مکر

 

به دروازه به آتشگاه خورشید

که بود از کردهای شاه جمشید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

زمین خاوران دادش به خورشید

زمین باختر دادش به جمشید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )

 

این برکه افروخته چون چشمه خورشید

وین طارم آراسته چون قبله نوشاد

قطران تبریزی
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۸ - صف آرائی کردن لهراسپ در برابر ارجاسپ گوید

 

سحر گه که برزد خور از کوه شید

شب تیره شد یا به دامن کشید

عثمان مختاری
 

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۹

 

چون آتش خاطر مرا شاه بدید

از خاک مرا بر زبر ماه کشید

چون آب یکی ترانه از من بشنید

چون باد یکی مرکب خاصم بخشید

امیر معزی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۶۳ - ساختن حوضها برای درمان مصروعان

 

مبادا کز این آب هرگز چشید

که پس چادر مرگ در سرکشید

ایرانشان
 

نظامی عروضی » چهارمقاله » مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر » بخش ۷ - حکایت پنج - امیرمعزی

 

چون آتش خاطر مرا شاه بدید

از خاک مرا بر زبر ماه کشید

چون آب یکی ترانه از من بشنید

چون باد یکی مرکب خاصم بخشید

نظامی عروضی
 
 
۱
۲
۳
۸