جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۹
چه خجسته صبحدمی کزان گل نورسم خبری رسد
ز شمیم جعد معنبرش به مشام جان اثری رسد
نزنم دمی به هوای او که مرا ز خوان عطای او
نه حوالهٔ المی شود نه نوالهٔ جگری رسد
به زلال وصل خود از دلم بنشان حرارت شوق را
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶
خنک آن نسیم بشارتی که ز غایب از نظری رسد
پس از انتظاری و مدتی خبری به بیخبری رسد
شب محنتم نشده سحر مگر آفتاب جهان سپر
بدر آید از طرفی دگر که شب مرا سحری رسد
نبود در آتش عشق او حذر از زبانه دوزخم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۱
همه راست زین چمن آرزو، که به کام دل ثمری رسد
من و پرفشانی حسرتی، که ز نامه گل به سری رسد
چقدر ز منت قاصدان، بگدازدم دل ناتوان
به بر تو نامهبر خودم، اگرم چو رنگ پری رسد
نگهی نکرده ز خود سفر، ز کمال خود چه برد اثر
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵
من و پاس تیر جفای او که مباد بر جگری رسد
که ز غیرتم کشد آن ستم که ز دوست بر دگری رسد
طلبی نگین وصال او به کف اینقدر ز چه مدعی
گهری چنین نه سزا بود که به چون تو بدگهری رسد
همه بلبلان و سرود خوش من و نالهای که درین چمن
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶
منم آنکه هر نفسم به دل ستمی ز عشوهگری رسد
غم دلبری نشود کهن که ز تازه تازهتری رسد
به سریر سلطنت آن صنم زند از نشاط و سرور دم
به امید این من و کنج غم که ز یوسفم خبری رسد
منم آنکه میکشدم به خون ز خدنگ رشک شهید خود
[...]
قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
نکشم قدم ز راه طلب من بی دل این نبود عجب
که بدست مفلس بی نوا چو تو قیمتی گهری رسد
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
نه به دستگاه شهنشهی، نه به خوبیت ضرری رسد
که ز ترک چشم ستمگرت، نگهی به خونجگری رسد
چه که هم تو زخمی و مرهمی، به وجود محتضرم همی،
چه خوش است زآمدنت دمی، خبری به محتضری رسد
صنما، مها، چه نکو بود، که محبت از دو طرف کشد
[...]