گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

رخ بپوش از قمر چه می خواهی

لب بیار از شکر چه می خواهی

بی دهان در سخن چه می پیچی

بی میان از کمر چه می خواهی

جانم آمد بلب چه می گوئی

[...]

سید حسن غزنوی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۷

 

ندانم از من خسته‌جگر چه می‌خواهی

دلم به غمزه ربودی دگر چه می‌خواهی؟

اگر تو بر دلِ آشفتگان ببخشایی

ز روزگارِ من آشفته‌تر چه می‌خواهی؟

به هرزه عمرِ من اندر سرِ هوای تو شد

[...]

سعدی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۷

 

به جز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه می‌خواهی

ز دریای حقایق جز در و گوهر چه می‌خواهی

تفکر کن نهانی ای بشر در دهر پهناور

تو باشی بهترین مخلوق از این بهتر چه می‌خواهی

در این دنیای پرغوغا به جز نگین چه می‌جویی

[...]

کمال خجندی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۲

 

تو ای دو دیده بگو کز جگر چه می‌خواهی

تمام خون شد و آمد دگر چه می‌خواهی

ز هجر دیده یعقوب بستی ای یوسف

دگر ز جان پدر ای پسر چه می‌خواهی

ز مصر قند چه خواهی و شکر از اهواز

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۲۸ - عجوزهٔ دنیا

 

چه خواهی از دل من، ای عجوزهٔ دنیا!

طلاق گفتمت از من دگر چه می‌خواهی

مرا که نیست خبر از جحیز و زینت تو

دگر ز جان من بی خبر، چه می‌خواهی

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۵ - و برای او همچنین

 

همه روی زمین ملک تو شد دیگر چه می‌خواهی

بجز طبل نفیر و زینت و افسر چه می‌خواهی

به غیر از حشمت و اسباب و سیم و زر چه می‌خواهی

ز خون این ضعیفان ستم‌پرور چه می‌خواهی

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)

 

به گوی ظالم از این دربه در چه می‌خواهی

از این ستمزده خون جگر چه می‌خواهی

صامت بروجردی
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۳۰ - ز شاعر ناله مستانه در محشر چه می‌خواهی

 

ز شاعر ناله مستانه در محشر چه می‌خواهی

تو خود هنگامه‌ای هنگامهٔ دیگر چه می‌خواهی

به بحر نغمه کردی آشنا طبع روانم را

ز چاک سینه‌ام دریا طلب گوهر چه می‌خواهی

نماز بی‌حضور از من نمی‌آید نمی‌آید

[...]

اقبال لاهوری
 

رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » خشکسال ادب

 

دگر ز جان من ای سیم‌بر چه می‌خواهی؟

ربوده‌ای دل زارم دگر چه می‌خواهی؟

مریز دانه که ما خود اسیر دام توایم

ز صید طایر بی بال و پر چه می‌خواهی؟

اثر ز ناله خونین‌دلان گریزان است

[...]

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode