گنجور

 
کمال خجندی

به جز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه می‌خواهی

ز دریای حقایق جز در و گوهر چه می‌خواهی

تفکر کن نهانی ای بشر در دهر پهناور

تو باشی بهترین مخلوق از این بهتر چه می‌خواهی

در این دنیای پرغوغا به جز نگین چه می‌جویی

به جز تائید و الطاف از خدا باور چه می‌خواهی

برای دل که باشد مخزن اسرار پنهانی

به جز وسعت در این دنیای پهناور چه می‌خواهی

به امر حق تعالی در جهان و گردش دوران

تویی برتر ز مخلوق ای بشر دیگر چه می‌خواهی

به جمع عارفان ای دوست در خمخانهٔ وحدت

دگر جز آنکه مشحون باشدت ساغر چه می‌خواهی

به باغ دوستی بنشان درخت دوستداری را

کمالا از درخت دوستی جز بر چه می‌خواهی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صامت بروجردی

همه روی زمین ملک تو شد دیگر چه می‌خواهی

به جز طبل نفیر و زینت و افسر چه می‌خواهی

به غیر از حشمت و اسباب و سیم و زر چه می‌خواهی

ز خون این ضعیفان ستم‌پرور چه می‌خواهی

اقبال لاهوری

ز شاعر ناله مستانه در محشر چه می‌خواهی

تو خود هنگامه‌ای هنگامهٔ دیگر چه می‌خواهی

به بحر نغمه کردی آشنا طبع روانم را

ز چاک سینه‌ام دریا طلب گوهر چه می‌خواهی

نماز بی‌حضور از من نمی‌آید نمی‌آید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه