×
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸۷
به شعر اندرت مردم خواندم ای خر
که تا کارم ز تو گیرد فروغی
خطی نارایجم دادی و شاید
دروغی را چه آید جز دروغی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۳ - دسته گل از چمن فضایل سخن چیدن و رشته اتمام سبب کتاب بر آن پیچیدن
به صنعت گر بیارایی دروغی
نگیرد زان چراغ وی فروغی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۰ - خواب دیدن یوسف علیه السلام که آفتاب و ماه و یازده ستاره وی را سجده می برند و شنیدن اخوان آن را و زیادت شدن حسد ایشان
به هر یک چند بر بافد دروغی
دهد زان گوهر خود را فروغی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۴ - کشیدن سرهنگان یوسف را علیه السلام به جانب زندان و گواهی دادن طفل شیرخواره به پاکی وی و گذاشتن وی
ندارد دعوی یوسف فروغی
همی گوید برای خود دروغی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۷ - گفتار در خاتمت کتاب
حدیث راست را باشد فروغی
به رویم زن اگر گویم دروغی
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۴ - در رفتن شیرین به کوه بیستون و گفتگوی او با فرهاد و بیان مقامات محبت
ندیدم راست کاری با فروغی
سراسر بوده لافی یا دروغی
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۴ - امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق
نبودش چون ز عشق او فروغی
به جانش زد خدنگی از دروغی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
«نظام » بی نظام ار کافرم خواند
چراغ کذب را نبود فروغی
مسلمان خوانمش زیرا که نبود
مکافات دروغی جز دروغی
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » قصه سلطان محمود غزنوی با غلامش
شما را نیست در گوهر فروغی
که پندارید می گویم دروغی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۹۵ - نصیر الدّین طوسی قُدِّسَ سِرُّه
نظام بی نظام ار کافرم خواند
چراغ کذب را نبود فروغی
مسلمان خوانمش زیرا که نبود
مکافات دروغی جز دروغی