×
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۱۲ - در فترت و جهالت گوید و ستایش پیغمبران علیهمالسلام کند ذکرالانبیاء خیر من حدیث الجهلاء
چون ز توحید گفته شد طرفی
گفت خواهم ز انبیا شرفی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۹ - بر تخت نشستن بهرام به جای پدر
پادشهزادگان به هر طرفی
یافتند از شکوه او شرفی
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۴ - در شرح کشف اولیاء
از آن خالی نباشد هیچ حرفی
معانی دان وجودش را چو ظرفی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۶۵ - فرستادن میکائیل را علیهالسلام به قبض حفنهای خاک از زمین جهت ترکیب ترتیب جسم مبارک ابوالبشر خلیفة الحق مسجود الملک و معلمهم آدم علیهالسلام
کیل ارزاق جهان را مشرفی
تشنگان فضل را تو مغرفی
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۲ - در بیان آنکه چون ولد از قیل و قال عقلی و نقلی بگذشت جان او چون دریا به جوش آمد و امواج سخن از دل او جوشیدن گرفت
قصرهای بلند هر طرفی
هر خسی یافته در او شرفی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸ - گفتار در اظهار دولتخواهی و مدحت گزاری حضرت خلافت پناهی سلطنت شعاری خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و علا امره و شأنه
طا که هست از عطای شه حرفی
بست حاتم به جود ازان طرفی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۷ - خبر یافتن زین العابدین از مدیح فرزدق و دوازده هزار درم فرستادن برای وی و گفتن فرزدق که من اشعار بسیار گفته بودم و مدایح دروغ آورده این ابیات بهر کفارت بعضی از آنها گفتم برای خدای عز و جل و دوستی فرزندان رسول الله صلی الله علیه و سلم
زان حریفم اگر رسد حرفی
بندم از دولت ابد طرفی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۳ - دسته گل از چمن فضایل سخن چیدن و رشته اتمام سبب کتاب بر آن پیچیدن
طمع دارم که گر ناگه شگرفی
بخواند زین محبت نامه حرفی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲ - دست فکرت در سلسله ممکنات زدن و به ذروه توحید واجب برآمدن
هر جا خوانند تازه حرفی
در نامه ز خامه شگرفی
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۶
ای شیخ به تدبیر امل بیهده حرفی
دستار به کهسار میفکن تل برفی
همنسبتی جوهر رازت چه خیال است
از وهم برون آ، کف این قلزم ژرفی
دون فطرتیت غیر جنون هیچ ندارد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۹۷ - و من المتعرفین
کفایت کرده او بر لفظ و حرفی
کز و هرگز نشاید بست طرفی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴
پیشتر رفتم و گفتم باشارت حرفی
لوح مشگین را سودم ز لبان شنگرفی
پیشکش کردمش از مهر و محبت طرفی
جگر سوخته نوشید ز رحمت برفی