گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰

 

دلی که تحفه تو جان مختصر سازد

بسا که قوت خود از گوشه جگر سازد

در آشیان دو عالم نگنجد آن مرغی

که او ز شیوه عشق تو بال و پر سازد

بر آن سری تو که از صبر همچو تیغ خطیب

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵

 

ای دوست شکر خوشتر یا آنک شکر سازد

ای دوست قمر خوشتر یا آنک قمر سازد

بگذار شکرها را بگذار قمرها را

او چیز دگر داند او چیز دگر سازد

در بحر عجایب‌ها باشد به جز از گوهر

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸

 

ای دوست‌! شکر بهتر یا آنک شکر سازد‌؟

خوبیِ قمر بهتر یا آنک قمر سازد‌؟

ای باغ‌! توی خوشتر یا گلشنِ گل در تو‌؟

یا آنک برآرد گُل صد نرگس تر سازد‌؟

ای عقل‌! تو به باشی در دانش و در بینش

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۲

 

دلی که پیشِ غم از صابری سپر سازد

غذایِ دل مگر از گوشۀ جگر سازد

به رنجِ هجرِ تو در ساختم چو ممکن نیست

که با کسی به مدارا غمِ تو در سازد

دلِ زمانه بسوزد ز سوزِ من چو دلم

[...]

حکیم نزاری
 

اوحدی » جام جم » بخش ۶۰ - در فتوت داران به دروغ

 

این کمان بخشد، آن کمر سازد

تا پسر با حریف در سازد

اوحدی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

گرت خراب کند عشق تا ز سر سازد

بگو که تا بتواند خراب‌تر سازد

کرم نگر که فرستد هزار سیل جگر

چو دیده یک مژه خواهد ز اشک‌تر سازد

نه دیده سیر شود از تو و نه دل خرسند

[...]

فصیحی هروی