×
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۴ - رزم گرشاسب با منهراس
به هر گوشه کز غار سر بر زدی
یکی گرزش او زود بر سر زدی
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۳۷ - آگاه شدن کوش از آمدن قارن
تو او را چنان گرز بر سرزدی
همه لشکرش را بهم بر زدی
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۲۴ - بازگردانیدن سلم، ایرانیان و سپاه برادرش، تور را
یکی گوشه ای لشکری برزدی
گهی تیغ و گه آتش اندر زدی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱ - جواب پسر
جز تو کسی گر دم این در زدی ،
سرزنش تیغ منش سر زدی
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۵ - رفتن سام نریمان با قلواد به راه شهر چین
گهی خون گرستی و بر سر زدی
گهی آه سوزان ز دل برزدی
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۴۰ - به کمال رسیدن اسباب جمال سلامان و ظاهر شدن عشق ابسال بر وی و حیله نمودن تا وی را نیز گرفتار خود گرداند
گه به کاری دست سیمین در زدی
زان بهانه آستین را بر زدی
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷۲
گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی
بر سنگ تیشه کی زدی از غم بسر زدی
مجنون چو من اگر جگرش سوختی ز عشق
آتش ز برق آه به آفاق در زدی
آنشمع اگر ز چهره بر انداختی نقاب
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۵ - در خطاب بحلقه زن باب ماتم هلال محرم
باز ای مه محرم پر شور سرزدی
و اندر دلم شراره زعاشور برزدی
سختا که روی تو مگر ازسنگ کرده اند
کاینک دوباره حلقه ماتم بدرزدی
بازآمدی و بردل مجروح من چو پار
[...]