بدو خلعت خسروانی فگند
ز تخت و کلاه و ستام و سمند
به ایرانیان داد بسیار چیز
سپاه دگر را درم داد نیز
سپاه برادرش را همچنین
بسی چیز بخشید و کرد آفرین
سوی شاهشان کرد یکسر گُسی
روان شد ز درگاه او هر کسی
بخوبی فرستادشان نزد اوی
همه کامگار و همه تازه روی
خود و لشکر روم و مردان کار
گرفتند کوه کلنگان حصار
چنان هشت سالش نگهداشتند
که مرغ از بر کوه نگذاشتند
نشد خوردنی اندر او هیچ کم
نه از هیچ رویی بر ایشان ستم
زمان تا زمان کوش تا مرز جنگ
ز دریا برون آمدی چون نهنگ
یکی گوشه ای لشکری برزدی
گهی تیغ و گه آتش اندر زدی
چو انبوه گشتی برآن بر سپاه
گرفتی سوی کشتی خویش راه
ز دریا شدی باز بر تیغ کوه
شد از کوش، سلم دلاور ستوه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از یک پادشاه و سپاه او روایت شده است. پادشاه، که به عنوان خسروانی شناخته میشود، هدایای فراوانی به ایرانیان و همچنین سپاه برادرش میدهد. او پس از ارسال هدایا، هر کسی را که از درگاهش خارج میشود به خوبی فرستاده و به آنها احترام میگذارد. لشکر روم نیز در حال ساخت حصاری بر روی کوه هستند و برای هشت سال سختی کشیدهاند. در این مدت، نه ستمی بر آنها رفته و نه چیزی از خوراکشان کم شده است. سپس، در زمان جنگ، لشکر پادشاه به نبرد با دشمنان مشغول میشود و در این میان، دلاوری و شجاعت خود را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، لباس سلطنتی را به سرعت از بدنش کنار زد و از تخت و تاج و زین و اسب دور شد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که ایرانیان به خاطر چیزهای زیادی که داشتند، به سپاهیان دیگر نیز مقدار زیادی زر و جواهر دادند.
هوش مصنوعی: برادرش برای سپاه او امکانات و هدایای زیادی فراهم کرد و برای این کار او را ستایش نمود.
هوش مصنوعی: به سمت پادشاهان، همه با هم در صف رفتند و هر کسی از درگاه او خارج شد.
هوش مصنوعی: آنها را به طرز خوب و با احترام به نزد او فرستادند، و همه شاداب و موفق بودند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خود من و رفقایم در شهر روم و مردان کاردان مشغول به کار شدند تا قلعهای محکم و استوار بسازند.
هوش مصنوعی: او را به مدت هشت سال به گونهای نگه داشتند که حتی نتوانست پرندهای را از روی کوه پرواز کند.
هوش مصنوعی: در او هیچ چیز از خوردنیها کم نیست و ظلمی بر آنها روا نرفته است.
هوش مصنوعی: در زمانهای مختلف تلاش کن تا از مرزهای دریا عبور کنی، مانند نهنگی که به بیرون میآید.
هوش مصنوعی: یک گروهی از سربازان در گوشهای مستقر شدهاند که گاهی با شمشیر به جنگ میروند و گاهی هم آتش به پا میکنند.
هوش مصنوعی: زمانی که سپاه تو زیاد و وفور نیرو پیدا کرد، به سمت کشتی خودت راه گرفتی.
هوش مصنوعی: از دریا به قلهی کوه رسیدی، اما از تلاش و سختی خسته و ناامید شدهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.