بخش ۴۰ - به کمال رسیدن اسباب جمال سلامان و ظاهر شدن عشق ابسال بر وی و حیله نمودن تا وی را نیز گرفتار خود گرداند
چون سلامان را شد اسباب جمال
از بلاغت جمع در حد کمال
سرو نازش تازگی را سر گرفت
باغ لطفش رونق دیگر گرفت
نارسیده میوه ای بود از نخست
چون رسیدن شد بر آن میوه درست
خاطر ابسال چیدن خواستش
وز پی چیدن چشیدن خواستش
لیک بود آن میوه بر شاخ بلند
بود کوتاه آرزو را زان کمند
شاهدی پر عشوه بود ابسال نیز
کم نه ز اسباب جمالش هیچ چیز
با سلامان عرض خوبی ساز کرد
شیوه جولانگری آغاز کرد
گاه بر رسم نغوله پیش سر
بافتی زنجیره ای از مشک تر
تا بدان زنجیره دانا پسند
ساختی پای دل شهزاده بند
گاه مشکین موی را بشکافتی
فرق کرده زان دو گیسو تافتی
یعنی از وی کام دل نایافتن
تا کیم خواهد بدینسان تافتن
گه نهادی چون بتان دل فروز
بر کمان ابروان از وسمه توز
تا ز جان او به زنگاری کمان
صید کردی مایه امن و امان
چشم خود را کردی از سرمه سیاه
تاش بردی زان سیه کاری ز راه
برگ گل را دادی از گلگونه زیب
تا بدان رنگش ز دل بردی شکیب
دانه مشکین نهادی بر عذار
تا بدان مرغ دلش کردی شکار
گه گشادی بند از تنگ شکر
گه شکستی مهر بر درج گهر
تا چو شکر بر دلش شیرین شدی
وز لب گویاش گوهر چین شدی
گه نمودی از گریبان گوی زر
زیر آن طوق مرصع از کمر
تا کشیدی با همه فرخندگی
گردنش را زیر طوق بندگی
گه به کاری دست سیمین در زدی
زان بهانه آستین را بر زدی
تا نگارین ساعد او آشکار
دیدی و کردی به خون چهره نگار
گه ز بهر خدمتی کردی قیام
سخت تر برداشتی از جای گام
تا ز بانگ جنبش خلخال او
تاجور فرقش شدی پامال او
بودی القصه به صد مکر و حیل
جلوه گر در چشم او در هر محل
صبح و شامش روی در خود داشتی
یکدمش غافل ز خود نگذاشتی
زانکه می دانست کز راه نظر
عشق دارد در دل عاشق اثر
جز به دیدار بتان دلپذیر
عشق در دلها نگردد جایگیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، با توصیف سلامان و جمال او، به زیبایی و جذابیت مورد نظر اشاره شده است. درخت سرو ناز و باغ لطافت او نماد تازگی و نشاط است. ابسال، عاشق سلامان، به دنبال چیدن و چشیدن میوه دلخواه خود است، اما میوه بر شاخ بلند و آرزوهایش کوتاه است. ابسال نیز زیبا و پرعشوه است و در تلاش است تا توجه سلامان را جلب کند. او با زنجیرهای از مشک و زیبایی به سراغ سلامان میرود و با ناز و محبت سعی میکند دل او را به دست آورد.
ابسال به شیوههای مختلفی سعی دارد تا عشق سلامان را به دست آورد؛ با زیباییهای ظاهری و حرکات عشوهگونه، او را به سوی خود جلب میکند. در نهایت، این شعر به تمایلات عاشقانه و تاثیرات عاشقانه نگاه میکند و بیانگر این است که عشق فقط از راه دیدار و زیباییهای دلپذیر به وجود میآید و در دل عاشقین جای میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی سلامان به زیبایی دست یافت و نیز بلاغت او به کمال رسید، تمام عناصر زیبایی به طور کامل در او جمع شد.
هوش مصنوعی: سرو زیبا به تازگی خود زیبایی تازهای بخشید و باغ با لطف او جان تازهای گرفت.
هوش مصنوعی: هر چیزی در زمان خود به کمال میرسد و قبل از آن هنوز نارس است. وقتی که به موقع آماده میشود، به درستی و زیبایی خود میرسد.
هوش مصنوعی: او به یاد عشق قدیمش دلش میخواهد که دوباره آن لحظات را تجربه کند و در پی آن لحظههاست.
هوش مصنوعی: اما میوهای که بر شاخهای بلند قرار دارد، آرزوی کوتاهی را با آن کمند دست نیافتنی میکند.
هوش مصنوعی: شاهدی با زیبایی و دل ربایی بسیار وجود داشت، اما ابسالی هم از لحاظ زیبایی چیزی از او کم نداشت.
هوش مصنوعی: با سلام و احترام، مقدمهای برای دوستی و خوشآمدگویی فراهم شد و شیوهی نمایش و نشاط آغاز گردید.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات بر طبق عادت با ظرافت و دقت، زنجیرهای از مشک تازه را به هم میزنید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زنجیرهایی که مورد پسند عقل هستند بسازی، دل شاهزاده به آن وابسته خواهد شد.
هوش مصنوعی: گاه موهای مشکی را به دو نیم تقسیم میکنی و از بین این دو دسته، گیسوانی را به زیبایی تاب میدهی.
هوش مصنوعی: پس از کجا باید انتظار داشت که با این روش، به خواستههای دل برسم؟
هوش مصنوعی: گاهی آنچنان زیبایی میآفرینی که دل را چون بتهای دلبر میسوزانی، بهواسطهی ابروان خوشفرمش که مانند کمان است و با جاذبهاش، دلها را تسخیر میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که با جاذبهای خاص از وجود او، آرامش و امنیتی برای خود فراهم کردی.
هوش مصنوعی: چشمانت را از سرمه سیاه پر کردی تا از آن سیاهی و بدی دور شوی.
هوش مصنوعی: تو برگ گلی را به من دادی که زیباییاش از گل چهرهات گرفته است، تا بتوانی با آن رنگش را از دل من بگیری و صبر و تحمّل مرا آزمایش کنی.
هوش مصنوعی: دانه سیاه را بر صورت او گذاشتی تا دل پرندهاش را جذاب کنی و به دام بیندازی.
هوش مصنوعی: گاهی از گرههای سخت زندگی رها میشویم و moments تلخی که در آنها مهر و محبت را از دست میدهیم، به یادمان میآید.
هوش مصنوعی: هنگامی که قلبش به شیرینی شکر تبدیل شد و از لبهای گویا و خوشبیان او، جواهرات گرانبها بیرون آمد.
هوش مصنوعی: گاه به من نشان دادی که در زیر آن طوق زیبا و گرانبها، گوهر طلایی پنهان است.
هوش مصنوعی: زمانی که با تمام شادی و خوشحالی، گردن او را زیر بار بندگی گذاشتی.
هوش مصنوعی: گاه به دلیلی دست به کار زدی و گاهی بهانهای پیدا کردی که آستینهایت را بالا بزنی.
هوش مصنوعی: وقتی که بازوی زیبا و رنگین او را دیدی، چهرهاش را با اشک و حسرت رنگین کردی.
هوش مصنوعی: زمانی که به خاطر خدمت به دیگری از جای خود برمیخیزی، باید تلاش بیشتری به خرج بدهی و سختی بیشتری را متحمل شوی.
هوش مصنوعی: صدای حرکت زنجیرهای پای او باعث شد که تاج سرش زیر پا برود.
هوش مصنوعی: در نهایت، با هزاران ترفند و نقشه، در هر مکان خود را زیبا و دلربا به او نشان داد.
هوش مصنوعی: در طول روز و شب، همیشه در فکر و خیال خود بودی و هرگز یک لحظه هم غافل از خود نشدی.
هوش مصنوعی: چون او میدانست که عشق از راه دیدار چگونه در دل عاشق اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: عشق واقعی تنها در دلهایی که به زیبایی معشوقان توجه دارند، جا میگیرد و در غیر اینصورت جایی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.