گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۵

 

ای سنایی عاشقی را درد باید درد کو

بار حکم نیکوان را مرد باید مرد کو

پیش نوک ناوک دلدوز جانان روز حکم

طرقوا گویان جان را بانگ بردا برد کو

در همه معدن ز تف عشق چون یاقوت و زر

[...]

سنایی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵- سورة المائدة- مدنیة » ۱۲ - النوبة الثالثة

 

در زوایای خرابات از چنین مستان هنوز

چند گویی مرد هست و مرد هست آن مرد کو؟

بر درختی کین چنین مرغان همی دستان زنند

زان درخت امروز اصل و بیخ و شاخ و ورد کو؟

از برای انس جان اندر میان انس و جان

[...]

میبدی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۹

 

ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو

بار جور نیکوان را مرد باید مرد کو

بار جور نیکوان از دی و فردا برتر است

وانما جان کسی از دی و فردا فرد کو

ور خیال آید تو را کز دی و فردا برتری

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۶

 

ای برادر عاشقی را درد باید درد کو

صابری و صادقی را مرد باید مرد کو

چند از این ذکر فسرده چند از این فکر زمن

نعره‌های آتشین و چهره‌های زرد کو

کیمیا و زر نمی‌جویم مس قابل کجاست

[...]

مولانا
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰

 

راه حق را مرد باید مرد کو

توشهٔ آن درد باید درد کو

چهرهٔ گلگون درینره کی خرند

زرد باید روی روی زرد کو

اشک باید گرم باشد آه سرد

[...]

فیض کاشانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰

 

مرد را دردی بباید، درد کو

درد را مردی بباید، مرد کو

نشاط اصفهانی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۱ - تتمه حکایت پسر مهتر تاجر

 

ای دریغا سینه ی پردرد کو

با زنان تا کی نشینم مرد کو

ملا احمد نراقی
 

رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » سیه مست

 

وای از این افسردگان فریاد اهل درد کو؟

ناله مستانه دل‌های غم‌پرورد کو؟

ماه مهرآیین که می‌زد باده با رندان کجاست

باد مشکین‌دم که بوی عشق می‌آورد کو؟

در بیابان جنون سرگشته‌ام چون گردباد

[...]

رهی معیری