گنجور

خواجه عبدالله انصاری » طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات » بخش ۳ - و من طبقه الاولی من آخر ذوالنون المصری

 

غربتی فیک غربة الغربة

لافرح دونکم و لا کربه

انت مقامی، و انت مغتر بی

قد طاب فیک المقام والغربه

خواجه عبدالله انصاری
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

ای طره تو ز مشگ و از عنبر به

روی تو ز ماه و قدت از عرعر به

گر قامت من چو زلف تو چنبریست

چون دور ز زلف تست آن چنبر به

قطران تبریزی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را

 

ز خرواری صدف یک دانه دُر به

زلال اندک از طوفان پر به

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۳) حکایت ترسا بچه

 

چو کردی حرب مژگانش بحربه

فرو دادی دو گیتی را دو ضربه

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۱

 

من سرخوش و تو دلخوش غم بی‌دل و بی‌سر به

دل می‌ده و بر می‌خور از دلبر و دل بر به

عالم همه چون دریا تن چون صدف جویا

جان وصف گهر گویا زین‌ها همه گوهر به

صورت مثل چادر جان رفته به چادر در

[...]

مولانا
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳

 

آن شنیدی که لاغری دانا

گفت باری، به ابلهی فربه:

اسبِ تازی و گر ضعیف بود

همچنان از طویله‌ٔ خر به

سعدی