کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰
نخل امید ز بار افتاده است
باغم از چشم بهار افتاده است
بیحساب است همان درد دلم
نفسم گر به شمار افتاده است
گریه زین تخم که بر سینه فشاند
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳
پاس وفا داشتیم، بی اثر افتاده است
آفت اوقات بود خوب برافتاده است
شکوه ام از دهر نیست، داد زابنای او
در همه ملک این پدر بد پسر افتاده است
بسکه درین تنگنا چشم دلم تنگ شد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۵
تا به فکر گوشوار آن سیمبر افتاده است
پیچ و تاب رشته در جان گهر افتاده است
رشته سر در گم جان را به دست آورده است
دیده هر کس بر آن موی کمر افتاده است
هست چون تسبیح در هر رشته اش صددل گره
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۷
به هر دل آتشی از روی دلبر افتاده است
سپند ماست که از چشم مجمر افتاده است
زلال وصل تو یارب چه خاصیت دارد
کز آتش تو جهانی به کوثر افتاده است
ز خط نگشته بناگوش او غبارآلود
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷
بس که درین داوری بی اثر افتاده است
اشک تو گویی مرا از نظر افتاده است
عکس تنش را در آب لرزه بود هم ز موج
بیم نگاه خودش کارگر افتاده است
ناله نداند که من شعله زیان می کنم
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴
زلف بر رخسار آن والاگهر افتاده است
یا که هندوئی است در آتش به سر افتاده است
بر خلاف اینکه می گویند در چین است مشک
زلف او را بین که چین در مشک ترافتاده است
تا منجم دیده افتاده است در عقرب قمر
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۶۷
امروز جمال تو طرح دگر افتاده است
چین و شکن زلفت آشفته تر افتاده است
آشفته و ژولیده سرگشته و شوریده
پیچان و پریشیده بر یکدگر افتاده است
هی چین و شکن بینم از زلف تو از هر سو
[...]