اگر دیدار تو باشد در آتش

نهم دو چشم بینایم بر آتش

ای نعل من از غمت در آتش

دل سوخته بر دلم هر آتش

نبود عجب ار چو آب گردد

از خجلت روی تو تر آتش

اندر خور چوب شد، که خود را

[...]

در دلم کم زن ای پسر آتش

بیش از اینم مدار در آتش

دارم از آب و آتش رخ تو

آب در چشم و در جگر آتش

عشق تو چون گذشت بر دل من

[...]

مرا به سینه چو شمعی‌ست جلوه‌گر آتش

ز آب دیده فزون است در جگر آتش

به راه بادیه‌ای آتشم به سربارد

که پای چون بنهم بگذرد ز سر آتش

ستاره سوخته پروانه‌ای‌ست مرغ دلم

[...]

خرامان آمد از می در سر آتش

چو او آمد درآمد از در آتش

بنفشه کرده خندان بر بناگوش

چو بر طرف کله نیلوفر آتش

ز رنگ آمیزی آن زلف و رخسار

[...]

خوشا حالم تن آتش بستر آتش

سپندی کو که افشانم بر آتش

ز رشک سینه گرمی که دارم

کشد از شعله بر خود خنجر آتش

به خلد از سردی هنگامه خواهم

[...]