خرامان آمد از می در سر آتش
چو او آمد درآمد از در آتش
بنفشه کرده خندان بر بناگوش
چو بر طرف کله نیلوفر آتش
ز رنگ آمیزی آن زلف و رخسار
سمندر کرده از خاکستر آتش
لبش افروخته از خنده مجمر
ز عشقش سوخته عود تر آتش
ز هر سو هندوی آتش پرستی
به گرد عارضش رقصان بر آتش
برو پروانه جان افشان و از رشک
فشاند شمع هر دم بر سر آتش
اگر آن بت خلیل الله بسوزد
برد بهر خوش آمد آزر آتش
گر انکار آورد، آن لب عجب نیست
که روح الله زند در ما در آتش
اگر دوزخ به آن لب برفروزند
گل و ریحان شود بر کافر آتش
به جنت سوز عشقش گر نباشد
شود بر مؤمن آب کوثر آتش
«نظیری » کام دل از سوختن جوی
شود پروانه را بال و پر آتش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر دیدار تو باشد در آتش
نهم دو چشم بینایم بر آتش
خوشا حالم تن آتش بستر آتش
سپندی کو که افشانم بر آتش
ز رشک سینه گرمی که دارم
کشد از شعله بر خود خنجر آتش
به خلد از سردی هنگامه خواهم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.