×
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - مدح ابوالقاسم دبیر
هر چه خورده بود براندازد
معده پر شده بپردازد
۱ بیت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۳۹ - فی سلوک طریق الآخرة
خان و مانش همه براندازد
در ره امتحانش بگدازد
۱ بیت
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱
دل گر سوی لهو و ناز کم می یازد
شاید که ز غم به خود نمی پردازد
چندین غم دل که سوی ما می تازد
گر دل همه از سنگ بود بگدازد
۲ بیت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۰ - داستان بهرام با کنیزک خویش
خواست تا کار او بپردازد
شمعوار از تنش سر اندازد
۱ بیت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۶ - کشتن بهرام وزیر ظالم را
شه ز مستی بدان نپردازد
کهآبی از دست بر رخ اندازد
۱ بیت
کمالالدین اسماعیل » مثنویات » شمارهٔ ۲ - و قال ایضاً فی هجو شهاب الدّین عمر اللنبانی (مثنوی)
هیچ چیزش بکس نپردازد
هرچه یابد بتو براندازد
۱ بیت
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۶ - در بیان آنکه حق تعالی بعضی روحها را از ازل پاک آفرید و بعضی را ناپاک. چون در این جهان آن روحهای ناپاک زهد و صلاح و دیانت و تقوی ورزند آن همه بر ایشان عاریت باشد زیرا که از اصل ناپاک آمدند هنگام اجل آن رنگهای عارضی از ایشان برود ناپاکیشان پیدا شود و بعکس این بدیها و فجور و فسق بر روح پاک هم عاریه باشد وقت اجل ناپاکی از او برود پاکیش ظاهر گردد.
بهر نقش بدش نیندازد
بل برد در وثاق و بگدازد
۱ بیت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸ - گفتار در اظهار دولتخواهی و مدحت گزاری حضرت خلافت پناهی سلطنت شعاری خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و علا امره و شأنه
جود او سیم را براندازد
گنج ها را ازان بپردازد
۱ بیت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۲۲ - سؤال دیگر از جانب پسر و جواب عارف
که ز خوردن چو دل بپردازد
میزبان را زدل بیندازد
۱ بیت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۱ - قصه تحفه مغنیه
کیسه از سیم و زر بپردازد
خانه و خانگی براندازد
۱ بیت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۰ - در کلمه عدل، عین که چون چشم بر سر آمده است مفتوح است و دال که چون دل در درون قرار گرفته ساکن یعنی باید که صاحب عدل را علی الدوام چشم بصر و بصیرت به حال رعایا مفتوح بود و اغماض از آن جایز نه و دل او از تظلم مظلومان در مرکز عدل آرمیده و جنبش و اضطراب در آن ممکن نه
همچو تیر کجش بیندازد
کیش خود را ازو بپردازد
۱ بیت
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۷
هرکس دل خود وقف محبت سازد
رخت هوس از خانه برون اندازد
دهقان که نهال گل نشاند در باغ
پیرامنش از گیاه میپردازد
۲ بیت