گنجور

 
۱
۲
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۷

 

تب کرد اثر در رخ و در غبغب تو

مه زرد شد اندر شکن عقرب تو

چون هست فسون عیسی اندر لب تو

افسون لبت چون نجهاند تب تو

۲ بیت
خاقانی
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۴) حکایت وفات اسکندر رومی

 

چو چیزی گم نکردی ای عجب تو

چه می‌جوئی تو با چندین طلب تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب

 

قمر همسایهٔ سی کوکب تو

شکر همشیرهٔ لعل لب تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

به گل گفت ای شکر عکس لب تو

ز هر روزیت خوش‌تر هر شب تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۶ - در شرح دادن خورشید وحدت در حجاب صورت فرماید

 

نکردی یک نفس خاموش لب تو

بگفته سرّ جانان بوالعجب تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۶ - در شرح دادن خورشید وحدت در حجاب صورت فرماید

 

ز بهر قوتِ ایشان روز و شب تو

حقیقت جان کَنی ای بوالعجب تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

ز یک اصلی همان کن مر طلب تو

دو روزی باش با جان در ادب تو

۱ بیت
عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

این همه از تو بگفتم هم بتو

از تو میگویم عیان هم من بتو

۱ بیت
عطار
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

ای مرهم هر سینهٔ مجروح لب تو

فرسوده قدم‌های دلم در طلب تو

گم کرد سر رشته تدبیر دلم باز

در طره سر گمشده بلعجب تو

چون تار طراز است شب و روز تن من

[...]

۸ بیت
اثیر اخسیکتی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳۷

 

ای از دل و جان لطیفتر قالب تو

بسیار رهست از شکر تا لب تو

عمریست که آفتاب و مه میگردند

روزان و شبان در آرزوی شب تو

۲ بیت
مولانا
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۳ - در بیان آن که آدمی اوست که ممیز باشد تا تواند فرق کردن میان حق و باطل و دروغ و راست و قلب و نقد. از این رو می‌فرماید پیغامبر علیه السلام که اَلمُؤْمِنُ کَیِّسٌ ممیزٌ. در هر که تمیز باشد به نقش ظاهر فریفته نشود همچنانکه صراف به نقش درم و سکهٔ آن فریفته نمی‌شود، مردان حق صرافان‌اند نقد را از قلب و حق را از باطل میدانند و جدا می‌کنند و در تقریر آنکه مدح اولیاء میکردم شیطان از سر رهزنی که خلق اوست گفت از مدح دیگران تو را چه فایده و خواست که مرا از آن طاعت باز دارد. همچنانکه به شخصی که دایم یا رب میگفتی گفت چند یا رب میگوئی، چون تو را لبیکی جواب نمیرسد بدین طریق آن رهرو را از راه برد تا سال‌ها از ذکر و طاعت بماند. بعد مدت‌ها از حق تعالی بوی خطاب رسید که ترک یا رب گفتن چرا کردی. گفت از آن که لبیک جواب نمیرسید. حق تعالی فرمود که آن یا رب گفتن تو عین لبیک گفتن من است، آخر من تو را بر آن میدارم که یا رب میگوئی و اگر چنین نیست دیگران چرا نمیگویند. پس به خود آمد و دانست که آن منع مکر شیطان است. باز بر سر رشته افتاد و به یا رب گفتن مشغول شد

 

زین همه بانگ یارب از لب تو

هیچ لبیک نامد از رب تو

۱ بیت
سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۳ - در بیان آن که آدمی اوست که ممیز باشد تا تواند فرق کردن میان حق و باطل و دروغ و راست و قلب و نقد. از این رو می‌فرماید پیغامبر علیه السلام که اَلمُؤْمِنُ کَیِّسٌ ممیزٌ. در هر که تمیز باشد به نقش ظاهر فریفته نشود همچنانکه صراف به نقش درم و سکهٔ آن فریفته نمی‌شود، مردان حق صرافان‌اند نقد را از قلب و حق را از باطل میدانند و جدا می‌کنند و در تقریر آنکه مدح اولیاء میکردم شیطان از سر رهزنی که خلق اوست گفت از مدح دیگران تو را چه فایده و خواست که مرا از آن طاعت باز دارد. همچنانکه به شخصی که دایم یا رب میگفتی گفت چند یا رب میگوئی، چون تو را لبیکی جواب نمیرسد بدین طریق آن رهرو را از راه برد تا سال‌ها از ذکر و طاعت بماند. بعد مدت‌ها از حق تعالی بوی خطاب رسید که ترک یا رب گفتن چرا کردی. گفت از آن که لبیک جواب نمیرسید. حق تعالی فرمود که آن یا رب گفتن تو عین لبیک گفتن من است، آخر من تو را بر آن میدارم که یا رب میگوئی و اگر چنین نیست دیگران چرا نمیگویند. پس به خود آمد و دانست که آن منع مکر شیطان است. باز بر سر رشته افتاد و به یا رب گفتن مشغول شد

 

نه بامرم بده است یارب تو

می جهانید م آن من از لب تو

۱ بیت
سلطان ولد
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۱

 

ای نور دو دیده آن سزد مذهب تو

گر منبع تحقیق بود مشرب تو

آبستنی شب جهان میبینی

خوشباش چه دانی که چه زاید شب تو

۲ بیت
ابن یمین
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۷۱

 

ای آیت نور، پرتو غبغب تو

تفسیر دخان دو گیسوی چون شب تو

اشیاست مرکب شده از سی و دو حرف

وان سی و دو حرف نیست الا لب تو

۲ بیت
نسیمی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۷

 

ای برقع ماه زلف همچون شب تو

جان بر رخ آب خضر از غبغب تو

از رشک قد تو سرو و بر خاک نشست

در آب و عرق فتاد قند از لب تو

۲ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۸ - مژده دادن هاتف غیبی پروانه را

 

دلا گاهی درخشد کوکب تو

که بیداری بروز آرد شب تو

۱ بیت
اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۶

 

هرگز بکسی باز نشد چشم و لب تو

آه ای پسر از این همه شرم و ادب تو

ما خود ز ندامت سرانگشت گزیدیم

تا روزی دندان که باشد رطب تو

نزدیک رسم، رانی و از دور زنی تیر

[...]

۵ بیت
بابافغانی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۳