×
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶
همه جانست سر تا پای جانان
از آن جز جان نشاید جای جانان
به آب روی و خون دل توان ریخت
برای چون تو جان سودای جانان
خرد داند که وصف او نداند
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۸ - در خلوت و عزلت ودیدار الوهیت گوید
ابا جانان شودیکتای جانان
ز پنهانی بود پیدای جانان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۹ - در تقریر کردن شیخ ابوسعید ابوالخیر در تمثیل بدریای معانی و گمشدن دروی مثال قطره فرماید
ندیدم غیر در دریای جانان
شدم از عشق ناپروای جانان
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
یکی بینید در تقوایِ جانان
حقیقت بیشکی معنای جانان
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۳ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
ندارد زهره در سودای جانان
که تاگردد عیان یکتای جانان
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۵
سری دارم فدای پای جانان
چگونه سرکشم از رای جانان
خدا را ای صبا نزد من آور
نسیم زلف روح افزای جانان
که تا جانم برآساید ز بویش
[...]
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲
دلی دارم که باشد جای جانان
مدام از دل بود ماوای جانان
دلی دارم چو آینه که دائم
در او بینم رخ زیبای جانان
سویدائیست آندل را که دائم
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - واقف شدن قبیله لیلی از عشق مجنون با وی و منع کردن وی از ملاقات با لیلی
هر کس که نه بر رضای جانان
دارد هوس لقای جانان