کسایی » دیوان اشعار » به سفلگان
عَصیب و گُرده برون کن، وزو زَوَنج نورد
جگر بیاژن و آگنج ازو بسامان کن
بجوش گردن و بالان و زیره باکن از وی
نمک بسای و گذر بر تَبَنْگوی نان کن
به گربه ده و به عَکّه سُپُرز و خیم همه
[...]
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۷
یا رب تو به فضل مشکلم آسان کن
از فضل و کرم درد مرا درمان کن
بر من منگر که بی کس و بی هنرم
هر چیز که لایق تو باشد آن کن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۸
یا رب نظری بر من سرگردان کن
لطفی به من دلشدهٔ حیران کن
با من مکن آنچه من سزای آنم
آنچ از کرم و لطف تو زیبد آن کن
خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۸۶
دلرا تو بنار عاشقی بریان کن
وانگاه نظر زدل بسوی جان کن
گرزانک براه پیشت آید معشوق
این جمله به پیش پای او قربان کن
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۹ - کشته شدن شاه موبد بر دست گراز
نه ما گفتیم ما را میهمان کن
پس آنگه دل چنان بر ما گران کن
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۷ - مطایبه
دوشم جمازه به کف آمد کش
با بور خویش گفتم جولان کن
الحق معید بچه دیدم
گفتمش گفتگوی به پایان کن
ما را فروش جامه ها کنند
[...]
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۱ - فصل فی ترک الدنیا والاعراض عنه
گوهر عشق زبور جان کن
قصد آب حیات ایمان کن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۸۲ - فی العبودیّة
هدف تیر حکم او جان کن
صدف درّ عشقش ایمان کن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۱۱ - فی صفةالعشق
گر همی لعل بایدت کان کن
ور همی عشق بایدت جان کن
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره » بخش ۱۵۰ - ۴۶ - النوبة الثالثة
دل را تو بنار عاشقی بریان کن
وانگاه نظر ز دل بسوی جان کن
گر زانک براه پیشت آید معشوق
این جمله بپیش پای او قربان کن
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان
جهان را خاص این صاحبقَران کن
فلک را یار این گیتیستان کن
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۹ - رفتن شیرین به کوه بیستون و مردن اسب وی
به یاد لعل او فرهادِ جانکن
کننده کوه را چون مردِ کانکن
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - وله
ای صبا طوف در گلستان کن
همدمی با هزاردستان کن
راز با برگهای سوسن گوی
ناز با شاخهای ریحان کن
گر ته تنگ یاسمن بگشای
[...]
عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲
ای بلبل خوشنوا فغان کن
عید است نوای عاشقان کن
چون سبزه ز خاک سر برآورد
ترک دل و برگ بوستان کن
بالشت ز سنبل و سمن ساز
[...]
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در معراج حضرت رسالت علیه الصلوة والسلام
بهر کو مصلحت دانی عیان کن
وگرنه در درون خود نهان کن
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۳) حکایت گفتار پیغامبر در طفل نوزاد
اگر کاری کنی همرنگِ جان کن
مکن آن بر سر چوبی، نهان کن
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
بیا و چشم و دل را میهمان کن
وگرنه تیغ گیر وقصد جان کن
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » در آغاز آلهی نامه
مرادر حمدِ خود صاحب قران کن
زبان من چو شعر من روان کن
عطار » بلبل نامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
قلم برگیر و راز دل عیان کن
سرآغازش به نام غیبدان کن
عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
برو جان گیر و ترک این جهان کن
که او گیر و داوش در میان کن