امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا نهند
عاشقان را تازه داغی بر دل شیدا نهند
نازنین را عشق ورزیدن نزیبد، جان من
شیرمردانِ بلاکش پا در این غوغا نهند
دیدهٔ نااهل باشد بر چنان رویی دریغ
[...]
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶
زلف مشکین را چو خوبان بر رخ زیبا نهند
نعل بر آتش ز بهر بردن دلها نهند
هر خدنگی کافکنند از تیر مژگان بر جگر
مرهمی دیگر ز درد و داغ بر بالا نهند
وصف حسن دوست پیش جاهلان کج نظر
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷
بار غم سنگیندلان بر جان غمفرسا نهند
هر که را از پا دراندازند، بر سر پا نهند
در مقام چارهسازی چون شوند این سرکشان
بر سر زخم تمنا، داغ استغنا نهند
منزلم از بس که چون ماتمسرا پر شیون است
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۴
برگ عیشی قسمت ما نیست در بستان هند
همزبان ما نشد جز طوطی از سبزان هند
بلبل گلزار ایرانم، بدآموز گلم
برنمیتابد دماغم سنبل و ریحان هند
چون قفس تنگ است بر ما عندلیبان این چمن
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۷
داغ ناسور مرا گر بر دل صحرا نهند
از خجالت لاله ها بر کوه پا بالا نهند
از لب پیمانه ها خیزد نوای العطش
پنبه مغز مرا گر بر سر مینا نهند
این عزیزانی که من در مصر دولت دیده ام
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۰
نسبتی باشد بتان هند را با پان هند
حاصلی نبود بجز خون خوردن از سبزان هند
می کنند از بس زموی سر خودآرایی بجاست
گر به درد آید سر معشوقی مردان هند
در سواد هند دست از لذت دنیا بشوی
[...]
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » زهد از دیدگاه آیات و روایات
بسی دوستان بر زمین پا نهند
که بی باک پا بر سر ما نهند
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۲ - ذکر شهادت حضرت مولی الکونین، ابی عبدالله الحسین علیه السلام
چون غزالان سر در این صحرا نهند
رو سوی صیاد بی پروا نهند
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ
ساغری گیر از می عرفان هند
نوش باد پارسی گویان هند