نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۸ - رفتن اسکندر به غار کیخسرو
سطرلاب دوری که فرزانه ساخت
بر آیین آن جام شاهانه ساخت
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶
سودای عشقت از دو جهانم یگانه ساخت
واندوه گاه گاه مرا جاودانه ساخت
شمشاد را ز زلف تو کوتاه بود دست
دستش مباد هر که ازان چوب شانه ساخت
از خانه کمان تو هر مرغ تیز پر
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷
روزی که در دلم عشق تو خانه ساخت
سیل بلا بخانه ی صبرم روانه ساخت
نقاش قدرت آن رخ عابد فریب را
آشوب روزگار و بلای زمانه ساخت
آن قطره ها که بر مژه ام خوشه بسته بود
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰
نه همین سودای ابرویت مرا دیوانه ساخت
برهمن از شوق او محراب در بتخانه ساخت
مستی چشم ترا نازم که در دوران او
سبحه را زاهد به می گل کرد و زان پیمانه ساخت
رخنه در آهن فتد از سایهٔ مژگان تو
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴
شد بهار و لاله صحن باغ را میخانه ساخت
از طرب چون صبح صوفی سبحه را پیمانه ساخت
گلشن از بلبل، من و بزمی که گر حاجت شود
می توان صد رنگ گل از یک پر پروانه ساخت
بی ادای آشنایی کی دل از جا می رود
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۳
عالمی را روی شرم آلود او دیوانه ساخت
شمع در فانوس کار یک جهان پروانه ساخت
نغمه سنجان چمن را شور من دیوانه ساخت
برگ گل را شعله آواز من پروانه ساخت
جوهر عشق آن زمان بر خلق ظاهر شد که حسن
[...]