فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱
چو بر هفت شد رسم میدان نهاد
همآورد و هم رسم چوگان نهاد
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۲
به ره بر بره مرغ بریان نهاد
به یک تیر پرتاب بر خوان نهاد
عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۳
آن نه زلفست آنکه او برعارض رخشان نهار
صورت ظلمست کو بر عدل نوشیروان نهاد
توبه و سوگند ما را تاب از هم باز کرد
زلف را تا تاب داد و بر رخ رخشان نهاد
بوسه گر بر سنگ بدهد سنگ گردد چون شکر
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴
هرکس که دل بر آن صنم دلستان نهاد
جان در بلا فکند و تن اندر هَوان نهاد
آن دلستان که هست بر او رخ چو گلستان
ناگه بنفشه بر طرف گلستان نهاد
دو دایره زغالیه بر مشتری کشید
[...]
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱
این نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد
صورت جوریست کو بر عدل نوشروان نهاد
گر زند بر زهر بوسه زهر گردد چون شکر
یارب آن چندین حلاوت در لبی بتوان نهاد
توبه و پرهیز ما را تابش از هم باز کرد
[...]
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲۶ - کشتن سرهنگان دارا را
سر خسته را بر سر ران نهاد
شب تیره بر روز رخشان نهاد
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت
هر که گفت شاه مادر جان نهاد
مصطفی بر درد او درمان نهاد
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
عشق دختر در میان جان نهاد
عشق او در جان چرا نتوان نهاد
عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را
راه خود بر جاده کل زان نهاد
تا کسی دیگر رهی نتوان نهاد
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۱۸
تا غمزه تو تیر جفا بر کمان نهاد
خوی تو رسم خیره کشی در جهان نهاد
بس جان نازنین که بلا را نشانه شد
زان تیرها که غمزه تو بر کمان نهاد
صبری که در میان غمم دستگیر بود
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - مدح سلطان ارسلان بن طغرل، پس از فتح ابخاز
خسرو توران گشای، روی به ایران نهاد
خام کمندش لکام بر سر شیران نهاد
نیک شناسد جهان آنکه جهان آفرید
نام جهانگیر شاه، شاه جهان بان نهاد
خسرو کیوان خدیو اوست که کیهان خدای
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - وله ایضآ یمدحه
درّی که چرخ بر طبق اسمان نهاد
بهر نثار موکب صدر جهان نهاد
بفکند چار نعل هلال آسمان دوبار
تا با رکاب خواجه عنان بر عنان نهاد
آن خواجه یی که پایۀ قدرش ز مرتبت
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۰
شاد شد جانم که چشمت وعدهٔ احسان نهاد
سادهدل مردی که دل بر وعدهٔ مستان نهاد
چون حدیث بیدلان بشنید جان خوشدلم
جان بداد و این سخن را در میان جان نهاد
برجبرج و خانهخانه جویم آن خورشید را
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۵ - عشق
ز له به مهمانی انسان نهاد
داغ به پیشانی شیطان نهاد
حسینی » کنز الرموز » بخش ۸ - در بیان معرفت زکوة و کیفیت آن
موراگر پای ملخ برخوان نهاد
آنچه بودش در بر مهمان نهاد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸
چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد
آشوب در نهاد من ناتوان نهاد
چشمت بقصد کشتن من می کند کمین
ورنی خدنگ غمزه چرا در کمان نهاد
هیچش بدست نیست که تا در میان نهد
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - در مدح سلطان اویس
در درج عقیق لبت نقد جان نهاد
جنسی عزیز یافت، به جایی نهان نهاد
قفلی ز لعل بر در آن درج زد لبت
خالی ز عنبر آمد و مهری بر آن نهاد
باریکتر از مو کمرت را دقیقهای
[...]
کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۴۳
دوش مهمان لب جانان شدم
عذر گفت و منتم بر جان نهاد
کامشبم چیزی چنان در خورد نیست
تا توان پیش چنین مهمان نهاد
گفتم آن نقل دهان بس نیست گفت
[...]
ناصر بخارایی » مثنوی هدایتنامه » ۴- در صفت آفرینش عالم
ز ارکان در او چار ارکان نهاد
پس آن گه درو درّ پنهان نهاد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲
مهر رویت آتشم در جان نهاد
در دل من درد بی درمان نهاد
دل ببرد و آتشی در جان زدم
در جهان این رسم بد جانان نهاد
بیخ شاخ وصل را از بن بکند
[...]