مهر رویت آتشم در جان نهاد
در دل من درد بی درمان نهاد
دل ببرد و آتشی در جان زدم
در جهان این رسم بد جانان نهاد
بیخ شاخ وصل را از بن بکند
عشق او بنیاد بر هجران نهاد
فارغست آن دلپذیر از درد ما
زان سبب هجران چنین آسان نهاد
این عجب بین کز ازل نقّاش صنع
در نهاد حسن رویش آن نهاد
آشکارا کرد رازش اشک ما
گرچه عشقش در دلم پنهان نهاد
عهد ما بشکست چون زلفش به جور
تیغ هجر و شوق در پیمان نهاد
دستبرد عشق گل رویان ببین
کآتشی اندر دل دستان نهاد
حسن روی گل ز باد صبحدم
در نهاد بلبلان افغان نهاد
ای دل اندر کار دنیا شاد باش
کاین همه غم بر جهان نتوان نهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج ناشی از عشق سخن میگوید. او describes مهر و آتش عشق را که در جانش میسوزد و در دلش درد بیدرمانی به وجود آورده است. او به عشق خود اشاره میکند که باعث جدایی و هجران شده و این جدایی را به عنوان یک رسم ناشی از عشق میداند. شاعر همچنین به جمال معشوق خود و زیباییهایش اشاره کرده و با تأکید بر راز و رمزهای عشق، از جدایی و دشواریهای پیمان شکسته میگوید. در پایان، او به دل خود نصیحت میکند که باید در کارهای دنیوی شاد باشد، زیرا نمیتوان همه غمها را بر دوش جهان گذاشت.
هوش مصنوعی: چهره زیبایت در جان من آتش ایجاد کرد و در قلبم دردی گذاشت که درمان ندارد.
هوش مصنوعی: دل مرا برد و آتش عشقی در وجودم روشن کرد. در این دنیا، این رفتار ناپسند ویژه عاشقان است.
هوش مصنوعی: عشق او ریشه و پیوندی که به وصل مربوط میشود را کاملاً قطع کرده و بیاساس کردن ارتباط، پایه و بنیاد دوری را گذاشت.
هوش مصنوعی: دل شاد و خوشحال است و از درد و رنج ما بیخبر است؛ به همین خاطر جدایی را اینقدر راحت و آسان میپندارد.
هوش مصنوعی: عجب این است که از ابتدا، هنرمند آفرینش در ذات زیبایی چهرهاش چه کار شگفتی کرده است.
هوش مصنوعی: او با اشکهای ما راز خود را فاش کرد، هرچند که عشقش را در دل من پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: عهد و پیمان ما شکست، مانند زلف او که به خاطر ظلم و جدایی، تیغی از شوق و دلتنگی بر سر راه قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: عشق به زیباییهای گونه گلها، مانند آتشی در دل انسان میافکند که به حالت دلهره و شور و شوق منجر میشود.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهاش مانند گل به قدری دلرباست که بلبلان صبحگاهی با صدای دلنشین خود به آن میبالند و به وجد میآیند.
هوش مصنوعی: ای دل، در زمینهی زندگی دنیوی خوشحال باش، زیرا نمیتوان تمام این اندوه را بر جهان تحمیل کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که گفت شاه مادر جان نهاد
مصطفی بر درد او درمان نهاد
موراگر پای ملخ برخوان نهاد
آنچه بودش در بر مهمان نهاد
دوش مهمان لب جانان شدم
عذر گفت و منتم بر جان نهاد
کامشبم چیزی چنان در خورد نیست
تا توان پیش چنین مهمان نهاد
گفتم آن نقل دهان بس نیست گفت
[...]
در جهان یک باره از دل جان نهاد
بار دیگر رو سوی میدان نهاد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.