×
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۵ - تمثیل مرد حریص نابیننده رزاقی حق را و خزاین و رحمت او را به موری کی در خرمنگاه بزرگ با دانهٔ گندم میکوشد و میجوشد و میلرزد و به تعجیل میکشد و سعت آن خرمن را نمیبیند
ای به صورت ذره کیوان را ببین
مورِ لنگی ، رو سلیمان را ببین
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۲۳ - خبردار شدن سام از مرگ پریدخت
جواهر فروشان جان را ببین
بضاعات دریادلان را ببین
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶۶
گوی سیمین ذقن، زلف چو چوگان را ببین
در رکاب ماه نو خورشید تابان را ببین
گر ندیدی بر لب کوثر هجوم تشنگان
گرد لعل آبدارش خط ریحان را ببین
خستگان را در دل شبهاست افزون پیچ و تاب
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶۷
گلگل از می روی آتشناک جانان را ببین
گلفشانی را تماشا کن، چراغان را ببین
ای که می گویی چرا بی دین و دل گردیده ای
چشم های کافر آن نامسلمان را ببین
میوه فردوس را تاب نگاه گرم نیست
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰
حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ببین
شور خس را گر ندانی، موج توفان را ببین!
گرد راهش گو بیا و، چشم گریان را ببین
ای نسیم از کوی او برخیز و، توفان را ببین
رنجها باید کشیدن، تا دلی آید بدام
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » زهره و منوچهر » بخش ۳
گفت چه ترسوست، جوان را ببین!
صاحبِ شمشیر و نشان را ببین!