مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۰۶
چندانکه بکار خویش وا می بینم
خود را بغم تو مبتلا می بینم
این طرفه، که در آینه دل، شب و روز
من مینگرم ولی ترا می بینم
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۵
از عمر که بگذشت بلا می بینم
وز چرخ که برکشد جفا می بینم
از هجر در این میان وفا می بینم
باری ز کسان بین که چها می بینم
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۳۰
از درد همیشه من دوا میبینم
در قهر و جفا لطف و وفا میبینم
در صحن زمین به زیر نه طاق فلک
بر هرچه نظر کنم ترا میبینم
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶۴
هر گه که دل از خلق جدا میبینم
احوال وجود با نوا میبینم
وان لحظه که بیخود نفَسی بنشینم
عالَم همه سر به سر تو را میبینم
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷
در خراباتِ مُغان نورِ خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
جلوه بر من مفروش ای مَلِکُالْحاج که تو
خانه میبینی و من خانهخدا میبینم
خواهم از زلفِ بُتان نافهگشایی کردن
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۷
نظری میکنم و وجه خدا میبینم
روی آن دلبر بیروی و ریا میبینم
بر جمالش همگی صورت جان مینگرم
وز کمالش همه تن لطف و وفا میبینم
نه به خود مینگرم صنع خدا تا دانی
[...]
شاه نعمتالله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۹
هر گه که دل از خلق جدا می بینم
احوال وجود با نوا می بینم
و آن لحظه که بی خود نفسی بنشینم
عالم همه سر به سر خدا می بینم
حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۱۵ - و له ایضا
پرتو روی تو از روی صفا میبینم
مردم چشم تو در عین حیا میبینم
در لبت مینگرم، جوهر جان مییابم
در رخت مینگرم، صنع خدا میبینم
شام گیسوی تو یا ملک ختن مینگرم؟
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳
باز در دیر بتی عشوهنما میبینم
کاهل دین را ز وی آشوب و بلا میبینم
زاهدا منع مکن چون نگرم در رخ او
عیبِ این چیست که در صُنع خدا میبینم
من و مایی نبود در رَهِ وحدت هُش دار
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۳۳
در هر چه نظر کنم ترا می بینم
من غیر تو از جهان کجا می بینم
هر نیک و بدی که در همه عالم هست
آئینه روی جانفزا می بینم
رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱
آنچه من از تو، خدا میبینم
همه جا خوف و رجا میبینم
با وجود همه نومیدیها
همه امید روا میبینم
پای تا سر همه عصیان و خطا
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش
که من این مسأله بی چون و چرا میبینم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف
رخ خوبان نه من از چشم خطا میبینم
به خدادر رُخِشان نور خدا میبینم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف
رخ خوبان نه من از چشم خطا میبینم
به خدادر رُخِشان نور خدا میبینم
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۹
تا که خود را ز بر دوست جدا میبینم
مبتلای غم و در بند بلا میبینم
دل و جانم اگر از عشق فنا شد، غم نیست
که بقای همه را من به فنا میبینم
میندانم به حقیقت که چه باشد در عشق
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵
دامن دل ز کف صبر رها میبینم
هرکه عاشق شده داند که چهها میبینم
تا درخشید رخ بدر من از مطلع حسن
شمس روشن بر رویش چو سها میبینم
صنما چون و چرا با من مسکین بگذار
[...]