گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

ندانی کاو چگونه خویش کامست

ز خوی خود چگونه دیر رامست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

دلت از هر کسی جویای کامست

ترا هر زن که بینی ویس نامست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

پناهت کیست یا پشتت کدامست

که رایت بس بلند و خویش کامست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲

 

سپیده‌دم که وقت کار عامست

نبیذ غارجی رسم کرامست

مرا ده ساقیا جام نخستین

که من مخمورم و میلم به جامست

ولیکن لختکی باریکتر ده

[...]

منوچهری
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

عرش مقاما زر کن کعبهٔ جاهت

دست وزارت در آن بلند مقامست

کز شرف او به روز بار نداند

شاه فلک اوج خویش را که کدامست

سنایی
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - ترجمه از شعر تازی

 

هست ابوبکر پخته در دانش

لیک در عهد و در وفا خامست

با هر آن کس که دوستی دارد

غایت آن ز صبح تا شامست

وطواط
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

نام تو که‌ابتدای هر نام‌ست

اول آغاز و آخر انجام‌ست

نظامی
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت فاروق رضی الله عنه

 

چو حق را وفق نام او کلامست

ز فرقانست فاروق این تمامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه

 

ترا گر تیر باران بر دوامست

علیُّ جُنّةُ جُنّة تمامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱) حکایت آن زن که بر شهزاده عاشق شد

 

مرا جاوید آن حاجت تمامست

شهش گفتا بگو آخر کدامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ

 

چو سگ را در ره او این مقامست

فزونی جُستنت بر سگ حرامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۲) حکایت شیخ گرگانی با گربه

 

کسی را در ضرورة گر مقامست

شود حالی مُباحش گر حرامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۶) حکایت امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه

 

نه اینی و نه آن اینت حرامست

که در دین ناتمامی ناتمامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۸) حکایت سلطان محمود با ایاز

 

شهش گفتا شکار تو کدامست

جوابش داد کو محمود نامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۸) حکایت سلطان محمود با ایاز

 

شهش گفت ای ایاز اینم تمامست

شکاری در کمند از ما کدامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۷) حکایت آن دزد که دستش بریدند

 

کنون تا زنده‌ام اینم تمامست

که بی این زندگی بر من حرامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۱) حکایت سلطان محمود و آرزو خواستن بزرگان

 

مرا چون عالمی پُر احترامست

نشانه تیر شه بودن تمامست

عطار
 
 
۱
۲
۳
۵