سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » مسمطات » شمارهٔ ۲ - شاعر ساده سخنم
چو ازو در گذری نوبت بهزاد آمد
آنکه با سیرت الفیه ناکار آمد
سربت او چو از آن کار بفریاد آمد
بخر انبار کنی دعوت چون باد آمد
ایر بهزاد صد و سی من آزاد آمد
[...]
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸
زلف تو به فتنه باز بیرون آمد
آن کار که داند که کجا انجامد
آرام دهش دو روز در زیر کلاه
باشد که از این فتنه فرو آرامد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
غرفه دیرینه بُد، فرود آمد
کار نیکان به بد نینجامد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۰ - جواب دادن شیخ جنید شیخ کبیر را
چو نیکی همچوروز و شب بدآمد
مثل گوئی از این معنی تب آمد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۷ - شیخ فریدالدین عطار قدس سره درنموداری خود و اسرار منصور فرماید
چو جان شد جسم دم دم باز آمد
دگر در کبر و نقش کار آمد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۶ - درامامت امیرالمؤمنین و امام المتقین علی(ع)کرّم اللّه وجهه فرماید
فنا در شرع عین مرگ آمد
که آن در عاقبت کل ترک آمد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
چو احمد شاهباز عالم آمد
حقیقت تاج فرق احمد آمد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
دوی درد عالم احمد(ص) آمد
که حلّ مشکل نیک و بد آمد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
همی فرمان از آن حضرت درآمد
مرا از لامکان این مژده آمد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۱ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید
درون دیده او دردید آمد
از آن در جمله نوردیده آمد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن » شمارهٔ ۳
آخر نه به عالم آدمی زآن آمد
کاو همچو بهایم خورد و آشامد
نه کار تو آنگهی به خیر انجامد
کز لطف تو دل شکسته ای آرامد؟
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵۱
صد بار ز سر برفت عقلم و آمد
تا کی ز می شیفتگان آشامد
از کار بماندم وز بیکاری نیز
تا عاقبت کار کجا انجامد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۷ - در بیان آنکه مراد از سلطان محمود خداست و از امیران عقلاء و علماء و حکماء و از ایاز انبیاء و اولیاء و از گوهر هستی ایشان
نیست آنست کاین طرف آمد
عاقل اینجا چگونه آرامد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۱ - برگزیدن مولانا قدسناالله بسره العزیز بعد از شمس الدین تبریزی شیخ صلاحالدّین زرکوب قونوی را عظم الله ذکره
او بدَل کرد جامه را و آمد
تا نماید جمال و بخرامد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۲ - در بیان آنکه چون ولد از قیل و قال عقلی و نقلی بگذشت جان او چون دریا به جوش آمد و امواج سخن از دل او جوشیدن گرفت
صورت از بهر ماندن نامد
دل به صورت چگونه آرامد ؟
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۶ - در بیان آنکه حق تعالی بعضی روحها را از ازل پاک آفرید و بعضی را ناپاک. چون در این جهان آن روحهای ناپاک زهد و صلاح و دیانت و تقوی ورزند آن همه بر ایشان عاریت باشد زیرا که از اصل ناپاک آمدند هنگام اجل آن رنگهای عارضی از ایشان برود ناپاکیشان پیدا شود و بعکس این بدیها و فجور و فسق بر روح پاک هم عاریه باشد وقت اجل ناپاکی از او برود پاکیش ظاهر گردد.
هر میسر لما خلق آمد
جز بمیسور خود نیارامد