گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۲ - پاسخ خسرو شیرین را

 

جفا کردن نه بس فرخنده فالی است

مکن کاِمشب شبی، آخر نه سالی است

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

دَرهای همه ز عهد خالی است

اِلا دَرِ تو که لایزالی است

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی

 

نام و نسبت به خردسالی‌ست

نسل از شجر بزرگ خالی‌ست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - آگاهی مجنون از شوهر کردن لیلی

 

ز ابروی تو هر خَمی خیالی است

هر یک شب عید را هلالی است

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۰ - رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند

 

هر خوشدلی‌ای که آن نه حالی است

از تکیهٔ اعتماد خالی است

نظامی
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل

 

بدانستند آخر مر زوالی است

در این منزل مقام قیل و قالی است

عطار
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۱۴ - در بیان آنکه خوشی‌های دنیا که درمان می‌نماید در حقیقت درد است، و شیرینی‌اش تلخ است و خوبی‌اش زشت. ناری است نه نوری، لاجرم به دوزخ می‌برد که اصل اوست که کُلُّ شَیْءٍ یَرْجِعُ اِلَی اَصْلِهِ. و در تقریر آنکه اولیا را مقام نه دوزخ است و نه بهشت چنانکه می‌فرماید فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ. اگر کسی که نزد پادشاهی رود برای سود خود از پادشاه امیری و منصب طلبد پادشاه را برای خیر خود دوستدار باشد نه برای نفس پادشاه. به خلاف کسی که عاشق شاهدی شود از او مال نطلبد بلکه مال خود را فدای او کند. غرض او از شاهد شاهد باشد نه خیر او. پس زاهدان از ترس دوزخ و سود بهشت خدا را می‌پرستند و اولیاء به عکس ایشان خدا را برای خدا می‌پرستند و در بیان آنکه هرکه تن را نکشت و زبون نکرد آخر کار علف دوزخ شود. آدمی در حقیقت جان است و خود را تن پنداشته است چنانکه سنایی فرموده است. «تو جانی و انگاشتستی که جسمی---- تو آبی و پنداشتستی سبویی». خودی اصل را گذاشته است و تن بیگانه را که دشمن است و از او خواهد جدا شدن روز و شب می‌پرورد و خود را بینوا و گرسنه و برهنه می‌دارد.

 

جِدّ و هَزلش ز فایده خالی است

همچو ماضیَش دان گرچه حالی است

سلطان ولد
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۷ - جواب

 

جناب کبریایی لاابالی است

منزه از قیاسات خیالی است

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۷ - اشارت به خرابات

 

خرابات از جهان بی‌مثالی است

مقام عاشقان لاابالی است

شیخ محمود شبستری
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

دل غرقه انوار جمالی و جلالی است

بر وی نظر از جانب دلبر متوالی است

دل منظر عالی و نظرگاه رفیع است

یار است که او ناظر این منظر عالی است

خالی است حوالی حریم دل از اغیار

[...]

شمس مغربی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱

 

شوخی که خطش آیهٔ فرخ فالی است

نادیدن آن موجب صد بد حالی است

تا شمع رخش نهان شد از پیش نظر

شد دیده تهی ز نور و جایش خالی است

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

آن علم زچون و چرا خالی است

سرچشمه ی آن علی عالی است

شیخ بهایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۳۰

 

ارباب همم را چه غم از بی پر و بالی است؟

بال و پر این طایفه از همت عالی است

نفرین بود از دست دعا رزق بخیلان

تکبیر فنا فاتحه سفره خالی است

صائب تبریزی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۵۱ - مناجات و تضرع به درگاه حضرت قاضی الحاجات

 

نی ز تو جایی پر و نی خالی است

وصف تو از این و از آن قالی است

ملا احمد نراقی
 
 
۱
۲