گنجور

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۴

 

فعل آلوده گوهر آلاید

از خم سر که سر که پالاید

عنصری
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۰

 

نمی‌داند مگر آنکس مراد از کشف حال آید

که کشف حال را در حال بی‌حالی زوال آید

زوال حال آن باشد کمال حال بی‌حالان

که درگاه زوال حال بی‌حالان مجال آید

اگر چه هر که در کوی هدی باشد به شرع اندر

[...]

سنایی
 

حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » آغاز کتاب

 

اشکم از دیده چون بپالاید

همه جامه به خون بیالاید

حمیدالدین بلخی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

گهی بر خطّ او در قال آید

گهی بر خال او در حال آید

عطار
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳۴

 

از لطف تو قد سرو را حال آید

وز رشک رخ تو ماه بدحال آید

ور با تو کند برابری آینه وار

در پای تو افتاده چو خلخال آید

مجد همگر
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۴۳۵- مولانا حسبی اصفهانی

 

ملک روزی که در قبر من از بهر سوؤال آید

چو بیند کشته عشقیم رحمش در خیال آید

سام میرزا صفوی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۹

 

زان ره که نسیمش به مه و سال آید

کام دل من آید و فی‌الحال آید

از جذبه شوقم چه عجب، گر ز سفر

یار آید و مژده‌اش ز دنبال آید

قدسی مشهدی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

به سوی کلبه ام شامی که آن شمع وصال آید

دل از سینه بیرون همچو فانوس خیال آید

شود مژگان به چشم اشکبارم نخل بارآور

در آغوش تماشایم اگر آن نونهال آید

به دست زلف غمازش مگر افتاده مکتوبم

[...]

سیدای نسفی
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۵ - فیض شمال‌

 

ز البرز بزرگ در شمال ری

هر شب دم دلکش شمال آید

از باد شمال مشکبو هر دم

جان‌ رقصد و دل‌ به‌ وجد و حال‌آید

وز عطر خوش گل و ریاحینش

[...]

ملک‌الشعرا بهار