گنجور

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۶

 

اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز

به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز

ندانم از پی چندین جفا که با من کرد

نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟

به راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذار

[...]

سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۰

 

اگرچه دل به کسی داد، جان ماست هنوز

به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز

ندانم از پی چندین جفا که بر من کرد

نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز

به لابه با دل گفتم ز خاطرش بگذار

[...]

حکیم نزاری
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۵

 

گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز

نرگس مست تو منظور نظرهاست هنوز

نقشبند رخت از غایت حیرانی خویش

به تمامی مه روی تو نیار است هنوز

نیست ما را به بهای سر مویت جانی

[...]

کمال خجندی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹

 

لعل میگون تو در خون دل ماست هنوز

یارب اندر سر زلف تو چه سوداست هنوز

عالمی سوخت ز عشق تو به مشاطهٔ حسن

به تمامی رخ خوب تو بیاراست هنوز

گر چه من غنچه صفت نقش تو دارم در دل

[...]

ناصر بخارایی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۳

 

جفا نمود دلم بر سر وفاست هنوز

اگرچه درد فرستادم او دواست هنوز

اگرچه بر سر چنگست با من مسکین

به جان دوست که دل بر سر صفاست هنوز

ازین طرف همه شوقست و اشتیاق وصال

[...]

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴

 

با ریش سفید میر رعناست هنوز

و اندر طلب دلبر زیباست هنوز

با ریش سفید و چشمهای سیهش

اندر سر او مایهٔ سوداست هنوز

شاه نعمت‌الله ولی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

دوران فلک نیست به ما راست هنوز

با ما در بند شور و غوغاست هنوز

بی جرم بریخت خون ما خسته دلان

وین طرفه که جرم از طرف ماست هنوز

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰۱

 

چه شد که یار خط آورد با صفاست هنوز

فروغ صبح بنا گوش دلگشاست هنوز

اگر چه خط رقم عزل خواند درگوشش

درازدستی مژگان او بجاست هنوز

به یاد بوسه دهن خوش کنید ازان نوخط

[...]

صائب تبریزی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۳ - درحوادث شام و مصیبت جگر گوشه امام علیهما السلام

 

صورتم نیلی ازسیلی اعداست هنوز

اثر کعب نیم ظاهر از اعضاست هنوز

زین عباد بزنجیر غم افزاست هنوز

ام لیلی پی فرزند دلاراست هنوز

جیحون یزدی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۵۸ - سرخی افق

 

ز چیست شور و فغان در جهان بپاست هنوز؟

خروش و ولوله در عرش کبریاست هنوز

ز قتل سبط نبی قرن ها گذشته ولی

لوای ماتم جانسوز او به پاست هنوز

عزای سبط پیمبر کجا شود منسوخ

[...]

ترکی شیرازی