لعل میگون تو در خون دل ماست هنوز
یارب اندر سر زلف تو چه سوداست هنوز
عالمی سوخت ز عشق تو به مشاطهٔ حسن
به تمامی رخ خوب تو بیاراست هنوز
گر چه من غنچه صفت نقش تو دارم در دل
کارم از سرو بلند تو نشد راست هنوز
چون هلال از نظر خلق نهانم، لیکن
در رخ من اثر مهر تو پیداست هنوز
گفتمش روز جزا دست من و دامن تو
گفت عاشق مگر اندر غم فرداست هنوز
چون کمان تو قدم صد ره اگر گشت دوتا
با تو چون تیرِ دلِ غمزده یکتاست هنوز
بر سر هر دو جهان دست فشاند ناصر
گر چه کارش چو سر زلف تو در پاست هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز
نرگس مست تو منظور نظرهاست هنوز
نقشبند رخت از غایت حیرانی خویش
به تمامی مه روی تو نیار است هنوز
نیست ما را به بهای سر مویت جانی
[...]
صورتم نیلی ازسیلی اعداست هنوز
اثر کعب نیم ظاهر از اعضاست هنوز
زین عباد بزنجیر غم افزاست هنوز
ام لیلی پی فرزند دلاراست هنوز
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.