مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۵
تن کیست که با وصل تو دمساز شود
دل کیست که با عشق تو همراز شود
گر بوی غمت به دل رسد نصره زنان
جان رقص کنان به پیش غم باز شود
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۲۰ - آشتی کردن روز با شب و مدح شاه
کله پرچمش چو باز شود
راست چون زلف تو دراز شود
حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴
چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود
نرگس به هوای می قدحساز شود
فارغ دل آن کسی که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹۰
از ریاضت دل اگر آینه پرداز شود
چون صدف مخزن چندین گهر راز شود
طاقت حرف سبک نیست گرانقدران را
کاه، دیوار مرا شهپر پرواز شود
نبود سیرت شایسته خودآرایان را
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹۱
خط ازان صفحه رخسار سخنساز شود
طوطی از پرتو این آینه غماز شود
در ته زلف، رخش پرده گداز نظرست
آه ازان روز که این آینه پرداز شود
از نظربازی بی پرده ارباب سخن
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷۴
اگر کسی متوسل به چاره ساز شود
هم از طبیب و هم از چاره بی نیاز شود
هلال سعی کند در کمال خود غافل
که چون تمام شود بوته گداز شود
دهن به ابر گهربار باز کن که صدف
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲
بود آن روز که چشمم به رخت باز شود
زنگ غمهای دلم آیینهپرداز شود؟!
قدحی از می میخانه چشمت نوشم
پرده شرم به مضراب جنون ساز شود
از بساط رخ تو نرد تماشا ببرم
[...]