گنجور

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

دلم را یاری از یاری ندیدم

غمم را هیچ غمخواری ندیدم

به قاف عشق بر سیمرغ شادی

اگر دیدی تو من باری ندیدم

امید راحتی اندر که بندم

[...]

امیر معزی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

چو چرخ پیر خونخواری ندیدم

بجز خون خوردنش کاری ندیدم

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید

 

همه مستند و هشیاری ندیدم

درین موضع وفاداری ندیدم

عطار
 

اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۴ - در مذمت روزگار

 

سخن را چون خریداری ندیدم

به از ترک سخن کاری ندیدم

اوحدی
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۳۰ - در خواب دیدن عاشق معشوق را

 

بجز باد صبا یاری ندیدم

وز او به هیچ غمخواری ندیدم

عبید زاکانی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

به عهد بتان اعتباری ندیدم

چو دوران گردون قراری ندیدم

از آن چشم خونریز چون زلف سرکش

به جز دلبری شعاری ندیدم

به ملک دل از شورش خیل عشقت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

وفا و حسن در یاری ندیدم

به هم حسن و وفا آری ندیدم

نظیرت را پری رویی نجستم

ندیدت را وفا داری ندیدم

نه از بیگانگان نز آشنایان

[...]

صفایی جندقی